خلاصة:
پس از شکست دکترین نظم نوین جهانی که بهوسیله بوش پدر مطرح شده بود، دیدگاههای دیگری همچون پایان تاریخ، بهوسیله فوکویاما و برخورد تمدنها، بهوسیله هانتینگتون مطرح شد که این نظریهها نیز چون موارد پیشین، همچنان بر طبل حاکمیت و سلطه غرب میکوبید.در این مقاله، با بررسی پارادایمی جدید، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که آیا در دنیای معاصر نیز نظریه برخورد تمدنها پیگیری میشود یا پارادایم جدیدی با عنوان «برخورد با نظام سلطه»؟نگارنده بر این باور است، تحولات ایران در دهههای گذشته به رهبری امام خمینی; نه تنها نظام استبدادی شاهنشاهی را به زانو درآورد، بلکه از سطح منطقه فراتر رفته و نظام سلطهگر باقیمانده از عهدنامه وستفالیا را به چالش کشیده است.
After the failure of "new world order" doctrine proposed by father Bush, other viewpoints were put forward such as "the end of history" by Fukuyama and "the clash of civilizations" by Huntington, focusing, as the previous ones, on the authority and domination of the west.Taking a new paradigm into consideration, the present paper aims at answering the following question: is the clash of civilizations theory taking place in contemporary world or there is a new paradigm called "the clash with domination system".According to the author, under the leadership of Imam Khomeini, not only the developments of Iran in past decades have incapacitated the dictatorial regime of Shah, but also have led the domineering system, remained form Westphalia Treaty, toward disintegration.
ملخص الجهاز:
ازاینرو، هریک از اندیشمندان و نظریهپردازان غرب بهویژه در امریکا کوشیدند با بیان دیدگاههای دیگری همچون پایان تاریخ و برخورد تمدنها، همچنان بر حاکمیت و سلطه غرب تأکید ورزند و جهان را از منظر سلطهجویانه و سلطهگرانه غرب ببینند، ولی اینک که دو دهه از پایان نظام دوقطبی میگذرد، جهان همچنان در دوران انتقالی به سر میبرد و نه تنها هیچگونه نظام ثابتی بهعنوان جایگزین نظام دوقطبی مطرح و تثبیت نشده، بلکه نوعی آنارشیسم بر روابط بینالملل حاکم شده است که نظریهپردازان غربی نه توجیه مشخصی از آن دارند و نه قانونمندی ثابتی برای آن بیان کردهاند.
) و طرح شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، این نهضت شیوه و راهبرد مستقل خود را در عین معارضه با نظام زورمدارانه جهانی ادامه داد و در حالی به پیروزی رسید که نهتنها هیچ دولتی از مجموعه دولتهای جهانی بهویژه بازیگران اصلی نظام دوقطبی، از انقلاب حمایت نکردند، بلکه رژیم مستبد و تحت سلطه شاه از سوی قدرتهای بزرگ شرق و غرب مانند اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری خلق چین، ایالات متحده امریکا و انگلیس حمایت شد که دلیل آن، مواضعی بود که انقلاب اسلامی بر ضد نظام سلطه در پیش گرفته بود.
شکلگیری دو اردوگاه پس از بیان گوشهای از حوادث رخ داده در جهان اسلام، جهان سوم و حتی جهان پیشرفته که بیانگر بیداری و قیام تودههای مردمی و نیز ضربات وارده بر پیکر نظام سلطه و ناکامی پیدرپی قدرتهای سلطهگر در برخورد با ملتهای بیدار و سلطهستیز است، درمییابیم که دلیل طولانی شدن دوره گذار پس از پایان جنگ سرد و موفق نبودن قدرتهای بزرگ سلطهگر در تشکیل و تثبیت نظام جدیدی مطابق تمایلات خود و طراحیهای صورت گرفته بهوسیله سیاستگذاران و اندیشمندان غربی، ناشی از ظهور جنبشها و نهضتهای جدیدی بود که بر ضد نظام سلطه و به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد.