ملخص الجهاز:
"«علم» اصولا متعرض ماهیات نمیشود و اگر آن را متکفل «جهانشناسی» کنیم، لاجرم کار را به کفر و الحاد خواهد کشاند؛ گذشته از آنکه «علم به مثابه ابزار» فقط در گسترههای معینی که علمای رسمی خواستهاند به کار افتاده است و در تحلیل اطلاعات دادههای به دست آمده نیز تحلیلگران چگونه میتوانستهاند که خود را از تأثیر معتقدات عقلی و ایمانی خویش دور نگه دارند؟ البته با تحقیق در ماهیت علوم جدید و عدم استقلال آن نسبت به تکنولوژی، حقایق بسیار دیگری روشن میشود که محل بحث آن در این مختصر نیست، اما هرچه هست منشآت جهانشناسی عقل علمی جدید، فرهنگی است که با هیچ فرهنگ دیگری غیر خویش جمع نمیشود و در روبهرویی با فرهنگهایدیگر، اگر از عهده برآید آنان را هضم میکند و اگرنه، روی به مقابلهای نابرابر میآورد و از آنجا که احکام آن بیشتر به مذاق عقل سطحیخوشآید، غالبا نتیجهی مقابلهی اینچنین، آن سان که در میان غالب اقوام جهان سوم میبینیم، به سود فرهنگ غربی است.
این هست که شبکهی جهانی ارتباطات، در طول دهها سال، فرهنگ واحدی را که بر همین شبه تفکر علمی مبتنی است در سراسر زمین اشاعه داده است و اکنون اعتبارات عقلی و یا بهتر بگوییم اعتبارات وهمی یا شبهعقلی عموم انسانهاییکه با رسانههای گروهی در سراسر جهان ارتباط دارند به چیزی جز احکام پوزیتیویستی1 و کفرآمیز تمدن جدید حکم نمیکند، اما از سوی دیگر، اگر آنچنان که در علم ارتباطات میگویند «تفکر، حاصل ارتباطات است»، چرا در جهان امروز نمونهای چون انقلاب اسلامی ایران فرصت وقوع داشته است؟ اعم از آنکه تاریخ را بر مبنای «نظریهی ارتقای خطی» تحلیل کنیم و یا آنچنان که در علم ارتباطات مرسوم است براساس «تکامل ابزار ارتباطی»، انقلاب اسلامی ایران یک نمونهی غیرقابل توجیه است."