خلاصة:
در غزلیات حافظ، لحظه های زمان نه همانند است و نه پیوسته. وی دو نوع زمان مقدس و نامقدس را تجربه می کند:یکی استمرار ناپایدار ایام است؛یعنی زمان معمولی و دیگری توالی کشف و شهودها و ادراک ابدیتهاکه در لحظه هایی خاص با فاصله گرفتن از هستی مادی و معمولی خود به آنها دست می یابد. با ورود در این زمان نمادین، روح حافظ با حقایق پوشیده هستی پیوند می یابد و برای وی کشف و شهودهایی رخ می دهد. در دیوان حافظ از این مفهوم نمادین زمان با واژه هایی از قبیل دوش، دی، دیشب، سحر، سحرگه، ازل، صبحدم، بامداد و ... یاد شده و در هر یک به تناسب مقام، یکی از تجربه های او بیان شده که در نتیجه جذبه و الهام به آنها رسیده است. این مقاله به منظور بررسی تعابیر راز آلود زمان در غزلیات حافظ به روش کتابخانه ای نوشته شده و اطلاعات به دست آمده، پس از طبقه بندی و تحلیل به صورت توصیفی و با بهره گیری از فن تحلیل محتوا ارائه شده است.
ملخص الجهاز:
وی دو نوع زمان مقدس و نامقدس را تجربه میکند:یکی استمرار ناپایدار ایام است؛یعنی زمان معمولی و دیگری توالی کشف و شهودها و ادراک ابدیتها که در لحظههایی خاص با فاصله گرفتن از هستی مادی و معمولی خود به آنها دست مییابد.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که مفهوم وقت خوش و زمان قدسی برای عارف سلسله مراتب دارد و به هیچ وجه تجربههای او در گونههای مختلف این زمان با یکدیگر یکسان و همانند نیست.
او دو نوع زمان مقدس و نامقدس را تجربه میکند و که یکی استمرار ناپایدار ایام است؛یعنی زمان معمولی و دیگری توالی کشف و شهودها و ادراک ابدیتها است که در لحظههایی خاص دستیافتنی است که عارف از هستی مادی و معمولی خود فاصله میگیرد.
زمان معمولی آکنده از محدودیتها است در حالی که در زمان مقدس هیچ محدودیتی وجود ندارد و علیرغم اینکه غالبا این زمان از لحاظ کمی بسیار کوتاه است، عارف در آن با جهان ماوراء حس و ظاهر ارتباط مییابد و روح او بیواسطه،حقایق و نور هستی را ادراک میکند.
تولد،زمان آغاز زندگی و مرگ،زمان پایان آن است و اختلافاتی که در لحظههای گوناگون زندگی خود احساس میکند و تجربههای مختلفی که در آن لحظهها به آنها دست مییابد به هیچ وجه روح او را با ماوراء ظاهر پیوند نمیدهد؛اما برعکس برای عارف زمان غیر روحانی و معمولی،میتواند به سبب بروز حالتها و جذبههایی خاص متوقف شود.