ملخص الجهاز:
"IB} در راستای پاسداشت زبان پارسی از تاختوتاز واژههایبیگانه،همواره رفتار دو گروه ناساز و ویرانگر بوده است؛نخست گروهی که با تندروی غربال سرهنویسی را به دستگرفته تا یکپارچه همۀ واژههای بیگانه به ویژه عربی را اززبان فارسی پاک کنند.
البته ناگفته پیداست که به دو دلیلاین اندیشه دیگر جایگاهی در جهان پیشرفتۀ کنونی ندارد؛یکی این که امروزه کشورهای جهان به همکاریهایگوناگون سیاسی،فرهنگی،اقتصادی و نظامی که با یکدیگربرقرار میسازند،مجبورند برخلاف میل خود،آن دسته ازواژههایی را که در زبان بومی خود برابری برایشان نمییابند،بیهیچ چونوچرایی از زبان مقابل دریافت کنند و از اینرهگذر ما نیز برای نمونه چون در زبان فارسی برابری برایواژۀ عربی«نقطه»و واژههای لاتین«کامیون»و«آمپر»نداریم،باید آنها را به دور از هرگونه یکسویهگرایی درزبانمان به کار گیریم.
نخستین و مهمترین گام برای پاسداشت زبان فارسی دربرابر تاختوتاز واژههای بیگانه،این است که باید در همرنگساختن آن دسته از واژههای بیگانه به ویژه عربی که در زبانپارسی جاگیر شدهاند،با واژههای فارسی بکوشیم؛برای نمونهواژههای عربی:«معلم،محصل»،مؤمن،منافق،مجاهد وروحانی»را باید با نشانۀ«ان»جمع پارسی جمع ببندیم نهبا نشانۀ«یاء و نون»و«واو و نون»جمع مذکر سالم عربی.
یکی از مهمترین راههای گسترش دادن و پربار ساختنزبان فارسی،میتواند شناساندن همۀ تواناییها و ظرفیتهایواژهسازی آن و بهرهگیری از واژههای دستنخوردۀ فارسیباشد که میباید آنها را از گوشه و کنار درهها،کوهپایهها،روستاها و از دل کلبهها،چپرها و زبان روستاییان و برزگرانبیرون آوریم و به جای واژههای بیگانه به ویژه عربی به کار بریم.
برای نمونه درفرهنگستان زبان فارسی واژههای بیگانه بپردازند،برنمیآیدزیرا این مهم جویای تلاشی همگانی است.
مردم این سرزمینها بیآنکه دست بهدامن واژۀ عربی زنند،واژۀ فارسی به کار برند؛به اینگونه:روستاییان کهگیلویه و بویر احمد به جای اصطلاح:«صداسکن»میگویند:«جارش بزن»،مردم تاکستان میگویند:«گوریش بزن»،دشتنشینان گرگان میگویند:«وانگهگان»:کوهپایهنشینان الموت میگویند:«دادش بزن»،مردمدزفول میگویند:«بانگش کن»."