ملخص الجهاز:
"اما اگر غرض از اقتدار اقتصادی و عزت آن باشد که کشور در پایان برنامه اول توسعه (یعنی سال 1373) نسبت به سال 1368 (که پایان جنگ بوده است) دارای رشد قابل ملاحظهای در اقتصاد بوده است (بدون اینکه به امکان استمرار این رشد عنایتی داشته باشیم) در آن صورت میتوان گفت پاسخ تا حدودی مثبت است؛ زیرا متوسط رشد سالانه در برنامه اول توسعه 4/6 درصد محاسبه شده است، هر چند متوسط این رشد در سالهای برنامه دوم 74/3 درصد است.
بلندپروازیهای مربوط به برنامه تعدیل اقتصادی، عدم توجیه مردمی برای اجرای خصوصیسازی، وجود تنشهای بین المللی، حل و فصل نشدن مسائل مالکیت، عدم تعریف شفاف آزادیهای بخشهای خصوصی و دولتی، فقدان امنیت اقتصادی قابل قبول، فراهم شدن زمینههای رانت خواری و اختلاف شدید درآمدها و ثروتها، از دیگر دست آوردهای برنامههای اول و دوم است که قهرا در راستای تضعیف اقتصاد ملی و اقتدار و عزت آن در سطح داخلی و بین المللی است.
با وجود موارد فوق، به عنوان بخشی از برنامهها و فعالیتهای انجام شده در راستای تحقق عدالت اجتماعی و زدودن فقر و محرومیت از جامعه، دقت در این امر ضروری است که در صورت عدم اتخاذ سیاستها و اجرای برنامههای مناسب اقتصادی جهت رشد و توسعه اقتصادی، سیاستهای توزیع مجدد درآمد و ثروت، خود میتوانند به ابزار توزیع مجدد فقر تبدیل گردند.
از این رو به رغم ارزیابی مثبت اقدامات انجام شده و در حال انجام توسط دولت در راستای اهداف یاد شده، و ضرورت تداوم این سیاستها در جهت کاهش مظاهر فقر نسبی در جامعه، اتخاذ سیاستها و برنامههایی که رشد و توسعه اقتصادی همه جانبه کشور را (به عنوان حیاتیترین عنصر تضمین برخورداری از یک عدالت اجتماعی مستمر و ریشهکنی پدیده فقر و محرومیت مطلق) فراهم آورد، حائز اولویت اساسی است."