ملخص الجهاز:
"پدیده رنسانس و اینکه انسان نقش کنشگر را ایفا میکند در کنار خود این ضرورت را ایجاد کرد که کلیسا؛به8 عنوان یک کلیت تمامیتخواه و جزمگرا- که خواهان اطاعت و همراهی مطلق با پیشفرضها و اصول قوام گرفته در قرون وسطا بود-به زیر کشیده شود.
با توجهبه اینکه تمامی ساختارها و کلیتها خواهان به دست آوردن جایگاه استراتژیک،در رابطه با توزیع قدرت،مشروعیتبخشی به ارزشها و شکل دادن به کیفیت مناسبات اجتماعی هستند،پس، پر واضح است که اگر کلیتی از اعتباری برخوردار باشد که دیگر ساختارها از آن بیبهره هستند،به طور طبیعی و اتوماتیک همیشه در نقش پیروز در هر مقابله و رقابتی ظهور خواهد کرد.
تحسین زیبایی انسانی، تقبیح اقتدار غیر مادی کلیسا،استقرار سیستم کسب ثروت،مبتنی بر سرمایهداری و برقراری و اعتبار دادن به قراداد؛به عنوان منبع قدرت و سرچشمه اقتدار ساختار سیاسی را،باید از پیامدهای درهم فروریزی عصر قرون وسطا و به صحنه آمدن لیبرالیسم قلمداد کرد.
جدا ازا ینکه،چه تعریفی برای جهانی شدن مطرح شود و بدون اینکه درگیر این نکته شویم که ریشه جهانی شدن در کدام نقطه گیتی پا گرفته است،جهانی شدن مساوی با مشروعیت دادن به سیستم اقتصادی سرمایهداری است.
همانطور که به چشم میآید،تمامی اصول و بنیانهای حیاتدهنده لیبرالیسم-که حیات خود را بعد از فروپاشی عصر ظلمت و دوران قرون وسطا در اروپا آغاز کرد-عناصر و مؤلفههای پدیده جهانی شدن محسوب شده،به تعریف گرفته میشود.
با توجه به این واقعیات است که در بلندمدت،گریزی جز این نخواهد بود که کشورهایی که به دایره سیستم اقتصادی سرمایهداری متصل شدهاند،ارزشهای فرهنگی و اجتماعی لیبرال را که فردمحور،برابری طلب و جستجوگر حقوق فردی است،در گستره سرزمینهای خود بیابند."