خلاصة:
حج، گردهمایی بزرگ مسلمانان جهان، همواره یکی از جذابترین و بحث انگیزترین عبادات بوده است. بسیاری از عارفان و شاعران بزرگ با تعبیرهای مناسب، به توصیف آداب و مناسک حج پرداخته و هدف از آن را تشریح نمودهاند.نوشتار حاضر تلاشی است برای بیان دیدگاههای عارف بزرگ، شیخ محمد بهاری دربارة حج و آداب آن و مقایسة این دیدگاهها با دیدگاههای شاعران و عارفان بزرگ پارسی گوی و به دست آوردن نقاط و نکات مشترک میان آنها.
ملخص الجهاز:
"وی با بیان مناظرهای که بین خودش و یکی از دوستانش که از سفر خانة خدا بازگشته، به راه انداخته این موارد ظریف را یادآوری نموده و چهرة حقیقی حج را به نمایش گذارده است: بازگو تا چگونه داشته ای حرمت آن بزرگوار حریم؟ چون همی خواستی گرفت احرام چه نیت کردی اندرآن تحریم؟ جمله بر خود حرام کرده بدی هرچه مادون کردگار قدیم؟ گفت: نی، گفتمش زدی لبیک از سر علم و از سرت تعظیم، می شنیدی ندای حق و، جواب باز دادی چنان که داد کلیم؟ گفت: نی، گفتمش چو در عرفات ایستادی و، یافتی تقدیم، عارف حق شدی و منکر خویش؟ به تو از معرفت رسید نسیم؟ گفت: نی، گفتمش چو می کشتی گوسفند از پی یسیر و یتیم قرب خود دیدی اول و کردی قتل و قربان نفس شوم لئیم گفت: نی، گفتمش چو می رفتی در حرم همچو اهل کهف و رقیم، ایمن از شر نفس خود بودی و ز غم فرقت و عذاب جحیم؟ گفت: از این باب هر چه گفتی تو من ندانسته ام صحیح و سقیم گفتم: ای دوست، پس نکردی حج نشدی در مقام محو مقیم رفته ای مکه دیده، آمده باز محنت بادیه خریده به سیم گر تو خواهی که حج کنی، پس از این این چنین کن که کردمت تعلیم (دیوان ناصر خسرو، ص300) از دیگر مواردی که آیت الله بهاری بر آن تأکید کردهاند، بریدن از تعلقات و بهویژه اهل و عیال در هنگام رفتن به سفر حج است."