خلاصة:
هویت سیاسی یکی از مهم ترین مسایل مهم در پدیده «دولت ـ ملت سازی» است. از آنجا که شاهنامه فردوسی در میان متون کهن ما، نقشی اساسی در شکل گیری هویت ایرانی دارد؛ بنابراین نوع نگاه و تاثیر آن در بعد سیاسی هویت، اهمیت ویژه ای می یابد. نویسنده مقاله با توجه به این موضوع، تلاش کرده است، به جستجوی مولفه ها و عناصر تشکیل و تحکیم هویت سیاسی و اجتماعی ایران بپردازد. در پاسخ به پرسش مذکور، فرضیه مقاله طرح و در ضمن آن عناصری چون «دولت»، «طبقات اجتماعی»، «شکل گیری مرزهای سیاسی» و «سازوکارهای زندگی اجتماعی» به عنوان مهم ترین شاخص های تشکیل و تحکیم هویت سیاسی ایران معرفی شده و در بخش های مختلف مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند. نویسنده در پایان به این نتیجه رسیده است که فردوسی آگاهانه و در ضمن اسطوره پردازی خود در بخش اساطیری شاهنامه، هر آنچه را که برای شکل گیری هویت سیاسی اجتماعی یک «ملت» لازم بوده، بنیان نهاده است.
ملخص الجهاز:
"در این مقاله پس از پرداختن به چار چوب نظری و تعریف مفاهیم،به دنیای اساطیر و تعاریف مرتبط با آن پرداخته شده و سپس بخش اساطیری شاهنامه معرفی و در پایان مؤلفههای مربوط به هویتیابی سیاسی و اجتماعی ایران بنابر فرضیه بررسی شده است.
علاوه بر این اساطیر دارای کار کردها یا خویشکاریهای فردی و اجتماعی نیز هستند که مهمترین آنها را به نقل از مهرداد بهار میتوان در پنج دسته مطرح کرد: -توجیه وجود جهان و انسان،توجیه سازمانها از جمله حکومت و ساختهای اجتماعی،توجیه آئینها به عنوان عامل یگانگی فرد با اجتماع و هر دو آنها با طبیعت، تعیین،توجیه و تثبیت آداب و رفتار اجتماعی و درون طبقهای،وجود آثار روانی و روان درمانی(بهار،1386:372).
مؤلفههای تشکیل و تحکیم هویت سیاسی و اجتماعی ایران در بخش اساطیر شاهنامه آنچه که به عنوان مؤلفههای هویت ساز در بخش اساطیری شاهنامه میتوان به آن پرداخت،مجموعهای از ابتداییترین و در عین حال اساسیترین نیازها و عوامل تشکیل دهندۀ یک اجتماع انسانی است که به سمت پیدایش و تشخص حرکت میکند.
فریدون سرزمین روم را تا لب دریا به سلم،ترکستان و بیابان را تا لب دریا به تور و ایرانشهر و هند را تا لب دریا به ایرج داد: داستان تقسیم جهان در شاهنامه نیز به همین شکل بیان شده است: {Sنهفته چو بیرون کشید از نهان#به سه خبش کرد آفریدون جهان# یکی روم و خاور،دگر ترک و چین#سیم دشت گردان و ایران زمین# نخستین به سلم اندرون بنگرید#همی روم و خاور مرو را سزید# بفرمود تا لشکری برگزید#گرازان سوی خاور اندر کشید# به تخت کیان اندرآورد پای#همی خواندندیش خاور خدای# و گر تو را داد توران زمین#ورا کرد سالار ترکان و چین..."