خلاصة:
دولت،از آن روی که صورت سازمانیافته و سیرت نظمیابیدهی قدرت اجتماعی را بازگو میکند،سهم و نقش بسیار تعیینکننده در ترسیم سرنوشت جامعه و حتی افراد دارد.و از این جهت که دولت،نهادی خودساختهی بشر است،طبعا به موازات رشد و تحول ذهنی-عملی آدمیان،آن هم تحول بر میگیرد.این تحول،هم مؤلفههای ساختاری و هم مؤلفههای کارکردی آن را پوشش میدهد. در این نوشتار،به جهت نقش تعیینکنندهی دولت،سیمایی از دولت مطلوب در جامعهی دینی-اسلامی بازسازی شده است.برای این مهم،پس از تبیین مفهوم دولت،به مهمترین کار ویژهی آن،که همانا تواناسازی جامعه و افراد باشد،پرداخته شده است. سازوکار تواناسازی جامعه و مردم از سوی دولت،به ویژه در جامعهی اسلامی برخاسته از دو بدنه یا فرایند میباشد: 1)بدنهی ساختاری؛ 2)بدنه یا فرایند عملیاتی. در بدنهی ساختاری؛بهطور عمده فرایندهایی همچون امنیت،فرصت، امکانات و تسهیلات به مثابه کارکردهای ویژهی دولت محسوب شده است و هر فرایند به صورت علمی و متناسب با دنیای معاصر،بازکاوی شده و مکانیزم پیدایی آنها ارزیابی گردیده است.و همچنین در هر قسمت،شواهد دینی ذکر گردیده و بازشناسی این فرایندها در آموزههای اسلامی تحلیل شده است. در بدنه و فرایند عملیاتی،مؤلفههای کارکردی همچون حقوقی شدن رفتار و نهادینه شدن تعاملات حقوق محور،رقابتی شدن فعالیتها،نوآوری، بهرهوری،گردش منابع و نیروها به تفصیل پیگیری شده است و سازوکار عملیاتی شدن هریک از آن مؤلفهها از نظر علمی،اجتماعی،اقتصادی و رفتارشناختی بهطور مستقل بیان گردیده و سپس این مؤلفهها و عملیات به گونهی منطقی در فرهنگ اسلامی پیگیری شده است. در پایان به این برایند میرسد که تواناسازی جامعه و مردم از سوی دولت در جامعهی اسلامی از کار ویژههای این نهاد مدیریتی بوده و سازوکار تواناسازی یاد شده نیز همانا از دو مسیر و راهکار ساختاری و عملیاتی بازگو شده به انجام میرسد.
ملخص الجهاز:
"به همین دلیل،به دولتمردان دستور میدهد که فرایند رشد اقتصاد و سطح معیشت جامعه را تقویت نماید؛«ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوة لهم علی استصلاح انفسهم و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم»(نهج البلاغه،1351،نامه 53) امام صادق علیه السلام: 1)عدالت رفتاری را در تعاملات انسانی؛ 2)نفوذ و توسعهی فراگیر و پایدار سلامت در جهان زیست؛ 3)پرهیز از سنگوارگی و تعصب را در گفتمانهای انسانی(روش و شیوهی بازنمود و معرفی)؛را عامل توانایی جامعه میداند و میفرماید:«انصف الناس من نفسک و افش السلام فی العالم و اترک المراء ان کنت محقا»(حر عاملی،1374،8) امام رضا علیه السلام نیز چند چیز را موجب سقوط و ناتوانی نظام و جامعه میبیند: 1)دروغگویی مدیران و دولتمردان به مردم که روشنترین مصداق آن دادن وعدههای بزرگ و متعدد به آنها و عمل نکردن به هیچکدام از آنها میباشد،و نیز عدم اطلاعرسانی به مردم و آنها را در جهل و ناآگاهی نگهداشتن و یا تزریق و توزیع اطلاعات نادرست و اشتباهزا در درون جامعه،از شمار کذب مدیران و دولتمردان میباشد؛ 2)ظلم و گسترش نابرابری و نابرخورداریها در جامعه از سوی حاکمان،که این امر بنیاد کل نظام را متزلزل میسازد؛ 3)اقتصاد ناسالم و انحصاری شدن عوامل.
پارهای دیگر بر این باورند که محصولات فعالیت افراد باز توزیع گردد تا جایی که سقف و سطح برخورداریها برابر شوند(سوسیالیستها،سوسیال دموکراتها،بخشی از لیبرالهای اجتماعیگرا و نیز برخی از اندیشمندان مذهبی)،اما آنچه که عدالت به مثابه روش میخواهد بیان نماید بیآنکه این دو تصویر از عدالت را به صورت مطلق و از بن براندازد این است که فعالیتهای مولد و خدماتی در جامعه به گونهای تولید و توزیع گردد که توازن و برابری در برخورداری و توانایی از این گونه فعالیتها برای همگان نهادینه شود و این فعالیتها بهطور مستمر برمبنای حقوق پایه و بنیادین به صاحبان آن تأدیه و از سوی آنها تولید بشود."