ملخص الجهاز:
"همان طور کهمیدانید کتابهایی که برای بررسی به جشنوارهی گام اول میآیند،حتما باید از کساین باشد که اولین کتابشان را به چاپ رساندهاند و مااز میان کتابهایی که در قسمت کودک به دستمان رسیده بود،این کتاب را انتخاب کردیم،به خاطر اینکه بهتر از این کتابی نداشتیم واین به این معنی نیست که مثلا نمرهی این کتاب بیست باشد.
در حقیقت منبار اول که کتاب را خواندم،احساس کردم که بازگشت به طبیعت باعث شده که او احساس کند که حالش بهتر شده؛ولی وقتی یکباردیگر خوندم،فهمیدم که شاید به خاطر اینکه دیگر صدای غرغر نمیشنود،احساس میکند که حالش بهتر است.
پدر یک موجود خشن استکه حتی باور نمیکند بچهاش دچار چنین مسئلهای شده!سؤال من این است که مگر این پدر با این بچه در یک خانه زندگی نمیکند؟مگر پنت هاوس است که این ب نچه یک قسمت دیگری باشد که اصلا پدر،بچه را نبیند؟چطور این پدر وارد خانه میشود که بچه را اصلانمیبیند که باور کند نعناها از گوشش سبز شده؟تا جایی که مادر باید صدا بزند بگوید بیا من از گوش تو با قیچی نعناع بکنم!ما با قیچیچیزی را میچینیم و چیزی را نمیکنیم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)محقق:در مورد ارتباط شخصیت این کتاب با بچههای معلول بیشتر توضیح میدهید؟ خلیلی:من معتقدم که این یک بچهی متفاوت است و عکس العمل بچههای دیگر هم با این بچهی متفاوت کاملا یک عکس العملکودکانه بوده؛یعنی آنها هم خیلی راحت او را پذیرفتهاند.
حتی اگر قرار است یک بچه به خاطر مشکلشب ادراری،این همه بلا سرش بیاید که بعد تبدیل به یک موجود خوشبویی شود!مگر هیچ کودکی بنا به میل خودش دچار شب ادراریشده که بعد بخواهد این همه مورد تمسخر قرار بگیرد؟میگویند که در این کتاب یک هم حسی کودکانه هست."