خلاصة:
نگاهی گذرا به تاریخ عقاید اقتصادی نشان میدهد که دانش اقتصاد در بستر اخلاق رشد
کرده و تا مدتها یکی از اقسام حکمت عملی (یا دانشهای عملی Practical Sciences)
قلمداد میشده است؛ اما به علل گوناگون از جمله پیشرفت چشمگیر علوم طبیعی و
برترییافتن روش تجربی و نیز اتخاذ روششناسی پوزیتیویستی در علم اقتصاد، رفته رفته
دانش اقتصاد از دغدغهها و مسائل اخلاقی جدا میشود.
بخش اول این مقاله مروری کوتاه بر پیوند علم اقتصاد و فلسفه اخلاق تا پیش از آدام
اسمیت و اشارهای به این نکته است که اقتصاد در سنت ارسطویی، بخشی از حوزة مطالعاتی
گستردهتری بوده، اخلاق و سیاست را نیز در بر میگرفته است. این تقسیمبندی و نگرش
به اقتصاد در قرون وسطا نیز استمرار مییابد.
بخش دوم مقاله به بررسی اقتصاد از دیدگاه آدام اسمیت میپردازد. اگرچه بیشتر
صاحبنظران مدعیاند که علم اقتصاد جدید را اسمیت و کتاب تأثیرگذار او، ثروت ملل،
بنیانگذاری کرده است، در واقع باید گفت: این تفسیری است که علاقهمندان اقتصاد
اثباتی از آرای اسمیت عرضه میکنند و او را مبدع اقتصاد جدید برمیشمارند. دقتها و
بازکاویهای جدید در آثار اسمیت نشان میدهد نگرشی که وی به دانش اقتصاد داشته است
با تعاریفی که امروزه از اقتصاد میشود، بسیار متفاوت است.
در بخش سوم مقاله که دورة زمانی پس از اسمیت تا 1900 را در برمیگیرد، با مروری بر
دیدگاههای مالتوس، ریکاردو، استوارت میل، مارشال و ... نشان داده شده است که اگرچه
بخشهای فنی اقتصاد را بهطور قابل ملاحظهای این دانشمندان توسعه دادهاند، عموم
آنان همچنان اقتصاد را دانشی میدانستهاند که در خدمت اهداف اخلاقی است.
بخش چهارم مقاله نیز به افول دیدگاه اخلاقی و تسلط دیدگاه اثباتی بر اقتصاد
میپردازد.
A glance at the history of economic thought shows that economics has grown in an ethical formwork. For long time it was considered as a branch of practical sciences. However due to many reasons including the considerable advances in natural science and the prevalence of empirical methods and positivistic methodologies in economic science economics gradually departed from ethical concerns.
The first part of this article briefly reviews the link between economics and moral philosophy prior to Adam Smith including the Aristotle’s tradition in which economics was part of a wider study subject that included ethics and politics as well. This classification was valid throughout the middles ages.
The second part of article discuses economics from Adam smith’s perspective. Although most of experts hold that the modern economics was founded by Smith and his seminal book” The Wealth of Nations” however، in fact this is the interpretation that the advocates of positive economics make for Smiths views whom they believe to be the founder of modern economics. Anyhow a closer and deeper look into Smith’s works suggests that his approach to economics was far different from the present definitions of economics.
The third part of article، covering the period after Smith to 1900، reviews the views of Malthus، Ricardo، Stuart Mill، Marshal etc. shows that although they have largely contributed to the technical parts of economics but most of them considered economics as a science that serves ethical ends.
ملخص الجهاز:
بهطور دقیق باید گفت که طی قرن اخیر، اثباتگرایان که بهدنبال یافتن منویات و معتقدات خود در آثار اسمیت بودند، به تفسیر آن پرداختند و جای تعجب نیست اگر میبینیم ایشان در این رهگذر علمی فارغ از ارزش و مبتنی بر این «واقعیت» مییابند که در آن، انسانها به شیوهای عقلایی و ناظر بر نفع شخصی رفتار میکنند؛ با وجود این، این دیدگاه اخیرا به نقد کشیده شده است.
چنانکه جان میلار، شاگرد اسمیت، توضیح داده، درس فلسفة اخلاق اسمیت مشتمل بر چهار بخش بوده است: الاهیات طبیعی(Natural theology)، علم الاخلاق (Ethics) (که تحت عنوان نظریة احساسات اخلاقی در سال 1759، ویرایش اول منتشر شد)، عدالت (که پس از مرگش تحت عنوان درسهایی در رویه قضایی(Lectures on Jurisprudence) منتشر شد)، و سرانجام «مقررات سیاسی که بر پایة مصلحت وضع، و چنان سنجیده شده است که بر ثروت، قدرت و رونق و شکوفایی دولت بیفزاید» (که در سطح گستردهای با نام ثروت ملل در سال 1776، ویرایش اول، منتشر شد) (Quoted, Raphael, Stein, 1978: P.
در سال 1827 در کتاب تعاریفی در اقتصاد سیاسی (Definitions in Political Economy)، به روشنی در خطاب به ریکاردو و پیروانش میگوید: گاهی اوقات گفته میشود که اقتصاد سیاسی به علم دقیق ریاضیات نزدیک میشود؛ اما من از تصدیق این دیدگاه واهمه دارم؛ بهویژه بهسبب انحرافهای بزرگی که اخیرا از تعاریف و مکتب آدام اسمیت که به علوم اخلاقی و سیاست بسیار نزدیکتر است، صورت گرفته* (Ibid: vol.
دیدگاه جدید انفصال اقتصاد از علوم اخلاقی و بهویژه خود اخلاق، برای بخش معظم تاریخ این رشته امری غریب و ناآشنا است.