خلاصة:
فرمالیسم از جنبش های اثرگذار اوایل سده ی بیستم میلادی است که هم اکنون پس از یک قرن ارزش های نظری خود را حفظ کرده است و هم چنین در بررسی متون تازگی دارد. فرمالیسم حرکتی بود از محتواگرایی ادبیات روسیه به سمت فرم. از چهره های برجسته ی فرمالیسم می توان به ویکتور شکلوفسکی، بوریس توماشفسکی، بوریس آیخنباوم، یوری تینیانوف، رومن یاکوبسن، موکاروفسکی و حتی باختین اشاره کرد. آنان از آغاز به صناعت و آشنایی زدایی آن گاه به نقیضه و کارکرد روی آوردند. شعر «غراب» از ضیاء موحد، اثری است که بسیاری از جنبه های فرمالیستی را در خود دارد: شعر او در فرم و محتوا دارای آشنایی زدایی و برجسته سازی و نیز طنز است. این مقاله به بررسی شعر «غراب» ضیاء موحد از جنبه های متفاوت فرمالیستی می پردازد.
Formalism is an impressive movement at the beginning of the 20th century A.D. which even after a century، still keeps its theoretical values and is new in surveying texts. It was a movement of tendency from content to form in Russian literature. Among its famous characters are Victor Shklovsky، Boris Eichenbaum، Tomashevski، Yuri Tynyanov، Roman Jakobson، Jan Mukarovsky and even Bakhtin. From the beginning، they paid attention to Device and Defamiliarization، then to Parody and Function. “Ghorab” by Ziya Movahhed is a work that has many formalistic aspects in itself. His poem has Defamiliarization، Foregrounding and also Irony in form and content. This article attempts to examine Ziya Movahhed’s “Ghorab" from different formalistic aspects.
ملخص الجهاز:
"غراب(غرابهای سفید) غراب سیاه است چنین ارسطو در ارغنون نوشت earok'o vitq'e sal'em و ابن سینا در منطق شفا آورد که: الغراب اسود و در قرون وسطی توماس اکویناس یک روز دید به روی سنگ سیاه سر در کلیسای او نوشتهاند که: suvroc seorgeN و این چنین بود و بود که ناگهان خبر آوردند غرابهای سفیدی هم پیدا شده است و دیدهاند که روی کنگرههای خراب قصری ویران غرابهای سفید نشستهاند کنار غرابهای سیاه غرابهای سفیدی با همان قواره و قد و قارقار و غیره و غیره و شیخ ما که -مزارش غرق نور رحمت حق باد- چو این شنفت تبسمی فرمود و گفت نه غراب سیاه است غراب به هفت دریا هم پر اگر بشوید سیاه است غراب سفید اگر هم باشد همان سیاه است همان سیاه سیاه سیاه (شعر نو از آغاز تا امروز965/-963).
این متن از نظرگاهی میتواند پویا باشد ولی به نظر میرسد کهجنبههای ایستایی متن بیشتر به چشم میخورد:صورت شعر منطقی است؛یعنینوعی آشناییزدایی دارد،چرا که در شعر حاضر به جای واژگان احساسی و ادبی،جملهای منطقی طرح شده است:غراب سیاه است؛اما به جای ادامهی قضایای منطقی(صغرا-کبری)،از واژگان ارسطو،ابن سینا،منطق،اکویناس و واژگان و گزارههای&%00305BZMG003G% دیگر منطقی،عادی و غیرشعری،به منظور ایجاد طنز بهره میبرد؛به ویژه آن جا کهمیگوید:«غرابهای سفیدی با همان قواره و قد و قارقار و غیره و غیره»؛با وجوداین،شعر با سازوکارهای دیگر چون فضا و بافت و تقابلسازی با زبان شعری،هویتنسبیاش را حفظ میکند.
ناگفته نماند که معمولا در قصههاست کهسخن از طرح به میان میآید؛اما ما در اینجا آن را گسترش دادهایم و در شعر نیز بهکار بردهایم؛با توجه به اینکه شعر حاضر میتواند یک روایت داستانی آوانگارد بهشمار آید:دانشمندانی چون ارسطو و ابن سینا و دیگران میگویند:«غراب سیاه است»،اما ناگهان روزی روشن میشود که غراب سفید نیز دیده شده است،شیخ کهنمایندهی یقیین است این خبر را برنمیتابد و با ریخشند و تبسمی که خود مایهیریشخند است،انکارش میکند."