خلاصة:
در این جستار به وجه التقاطی آنچه نامبردار به «عرفانهای نوظهور» است و خطری که برای رکن مهم سلامت اجتماعی، که سلامت معنوی است، دارد توجه شده است. از نظر نگارنده مقسم قراردادن لفظ عرفان و قسم قراردادن آنچه نامبردار به «عرفانهای نوظهور» است جامعهی ما را دچار نوعی خطای اشتراک لفظ نموده است، و به طور استدلالی در صدد اثبات این حقیقت است که عبارت «ضد عرفان» برای چنین فرقههای التقاطی مناسب است، زیرا شاخصها و مؤلفههای این فرقهها با هرگونه معرفت، به معنای اصیل آن، ناهماهنگ است. همچنان که تقسیم معرفت به معرفت کاذب و معرفت صادق خطاست (چون مؤلفهی صدق در تعریف معرفت اخذ شده است و معرفت کاذب تناقض نمون است)، نگارنده تقسیم عرفان به عرفان کاذب و عرفان حقیقی را نیز از عوارض همان خطای اشتراک لفظ میداند، چون شناخت حقیقت و ارتباط با مراتب مختلف آن در حد (تعریف) عرفان اخذ شده است، لذا «عرفان کاذب» نمیتواند یکی از اقسام عرفان و قسیم «عرفان حقیقی» باشد. تنها راه مجاز ورود این فرقهها در تقسیمی صحیح این است که راههای سلوک انسان و سبک و شیوهی زندگی او را تقسیم کنیم به طریق عرفان و طریق ضد عرفان. یکی از عوارض اطلاق نام عرفان بر این فرقهها سوگیری مثبت ذهن مخاطب در رویارویی اولیه با این فرقههای التقاطی است. از این رو کلاسیک شدن اطلاق نام «ضد عرفان» بر این فرقههای التقاطی در ابتدای رویارویی معنایی جامعهی دینی با آنها باعث توجه، حساسیت، مواظبت و مراقبت سلامت معنوی خواهد بود.تأثیر «ضد عرفان"ها بر معرفتشناسی دینی محور دیگری است که مورد توجه نویسنده در این مقاله است. در این میان تأکید شده است که از شاخصهای عرفان اسلامی لزوم هماهنگی کامل عقل و شهود با وحی و شریعت است و در غیر این صورت آنچه در گذشته یا امروز به نام عرفان اسلامی، اما مخالف این اصل و رکن اساسی ترویج شده است، نیز، در ذیل «ضد عرفان» طبقهبندی میشود و همانقدر دچـار عارضهی التقاط، و برای سلامت معنوی جامعه خطرناک است که فرقههای التقاطی جدید.
ملخص الجهاز:
"برخی از مؤلفهها و ویژگیهای «ضد عرفان»های التقاطی، که به شدت سلامت معنوی جامعهی دینی ما را به مخاطره میاندازد، عبارتند از: 1 ) ترویج بیخدایی، یا خدای غیرمتشخص و همه خدا انگاری (پانتئیسم)؛ 2 ) تبلیغ نوعی اعتقاد جدی به تناسخ، به طور مضمر یا مصرح، و عدم باور به معاد مطابق با آموزههای وحیانی اسلام؛ 3 ) تحریف مفهوم کمال و انسان کامل و فروکاستن آن از وجوه الهی و ملکوتی به وجوه مادی و ناسوتی؛ 4 ) تبلیغ بیتوجهی و بیتفاوتی نسبت به تحولات اجتماعی و ترویج در خود فرو رفتگی؛ 5 ) ترویج بیتوجهی به شریعت و مسامحهی جدی در التزام عملی به اوامر و نواهی شرعی؛ 6 ) تبلیغ کسب احساس آرامش و شادی و لذت به عنوان غایت الغایات انسان؛ 7 ) ترویج اتکا به احساس کاذب آرامش مبتنی بر روشهای فیزیکالیستی، نه آرامش حقیقی مبتنی بر اطمینان قلب ناشی از یاد خدا؛ 8 ) تبلیغ اوهام و تخیلات و رویاپردازی به جای تأکید بر حقایق و واقعیات؛ 9 ) در محور نخست، یعنی نقش خدا و خداشناسی در ضد عرفان، به وضوح تعارض جدی با عرفان اسلامی مشاهده میشود، چون به هیچ ترتیبی عرفان در تعالیم و آموزههای توحیدی، همه خدا انگاری و خدای غیرمتشخص و تسامح در عقاید دینی و اعتقاد به پلورالیسم دینی در حوزهی معرفتی را برنمیتابد."