خلاصة:
این مقاله به بررسی رمزشناختی داستان شیخ صنعان از کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری اختصاص دارد. در این بررسی با درنظر گرفتن جایگاه این داستان در منظومه ی عطار، نمادهای آن با توجه به روایت متون مقدس از خلقت آدم و حوا و هبوط آن دو از بهشت به زمین، بازتعریف شده است. به نظر می رسد که هدف غایی عطار از بیان این روایت رمزی، ارائه ی تفسیری عاشقانه از سرگذشت انسان باشد. بر این اساس می توان شیخ صنعان را سرنمون ازلی آدم، دختر ترسا را سرنمون ازلی حوا، مکه را سرنمون ازلی بهشت، روم را سرنمون ازلی دنیا و سفر شیخ صنعان را از مکه به روم و بازگشت از روم به مکه، سرنمون ازلی هبوط آدم و حوا به زمین و بازگشت آن دو به آسمان دانست.
ملخص الجهاز:
"»(ثمینی،1387:251)سفر شیخ به سرزمین روم که قاعدتا برای زاهدی چون او باید ناشناخته باشد،همانند تمامی سفرهای کاوشگرانهی دیگر از جمله سفر مرغان در منطق الطیر مطابق آنچه در مورد قوس نزول و صعود گفته شد،شکلی دایرهوار دارد که به عقیدهی عرفا به منظور تکمیل روح و از دید روانشناختی،برای پالایش روان انجام میگیرد و شگفت نیست که در رمزشناسی جهانی اشکال،دایره نمادی از روح و کمال و فردیت است.
در داستان شیخ صنعان نیز تحقق خود در شیخ به صورت ظاهر شدن پیامبر در رؤیای یار شیخ و اجابت درخواست وی برای هدایت شیخ بیانشده است: بعد چلشب آن مرید پاکباز#بود اندر خلوت از خود رفته باز صبحدم بادی درآمد مشکبار#شد جهان کشف بر دل آشکار مصطفی را دید میآمد چو ماه#در برافکنده دوگیسوی سیاه آن مرید او را چو دید از جایجست#کای نبی الله دستمگیر،دست مصطفی گفت:ای به همت بسبلند#رو که شیخت را برون کردم زبند (عطار،1387:1507-1514) پیامبر برای مرید شیخ توضیح میدهد که علت ابتلای شیخ به عشق دختر ترسا از سوی حق،آنبوده که خداوند میخواسته غباری را که بین شیخ و حق حجاببوده از دل شیخ پاک کند: در میان شیخ و حق از دیرگاه#بود گردیو غباری بسسیاه آن غبار از راه او برداشتم#در میان ظلمتش نگذاشتم (همان،1517-1518) این غبار باید هماننقاب زهد و پارسایی شیخ باشد که در اثر ابتلا به عشق دختر ترسابرکنده میشود."