خلاصة:
موضوع نوشتهی حاضر مقایسهی مفهوم شهود در عرفان مذهب ارتدکس در مسیحیت و طریقهی کبرویه در اسلام است که دارای خاستگاه و نکات مشترک زیادیاند. مذهب ارتدکس شرقی به خاطر زمینهی شرقی آن و به دلیل اوضاع و شرایط جغرافیایی، تاریخی و سیاسی با شرق و به ویژه با جهان اسلام ارتباط و نزدیکی بیشتر داشته است. امکان رویت خداوند به رغم تنزه ذاتی او، از مباحث اساسی ادیان ابراهیمی است. از دیدگاه مذهب ارتدکس و طریقهی کبرویه در اثر زدودن زنگار دل، فقط صفتها و قوای خداوند در دل انسان مشاهده میشود؛ ولی ذات خداوند همواره نادیدنی و توصیفناپذیر باقی میماند. با وجود این، عرفای ارتدکس، شهود خدا را شهود تثلیث و به خصوص شهود مسیح توصیف کردهاند، اما عرفای کبرویه به دلیل تنزیه مطلق خدا در اسلام، هرگز از شهود ذات خدا سخن نگفتهاند، بلکه شهود خود را شهود صفتها و مظاهر خدا عنوان کردهاند. همچنین برخی از عرفای هر دو طریقه در شهود خود از خدا، از نماد نور سیاه و برخی دیگر از نماد نور استفاده کردهاند. در نوشتهی حاضر در آغاز دیدگاه مذهب ارتدکس و بعد دیدگاه طریقهی کبرویه و در نهایت تشابهات و تفاوتهای آن دو دربارهی رؤیت و شهود خداوند مورد بررسی قرار میگیرد.
ملخص الجهاز:
"با وجود این اگر چشم انسان مبدل نشده باشد، آن را نخواهد دید؛ چون جسم توانایی دیدن آن را ندارد، چنان که پولس به دلیل عدم ایمان با ظهور نور الهی کور شد و برعکس، مریم مجدلیه قادر به دیدن نور و فرشتگان و گفتگو با آنها بود (همو، Ware, Eastem ehrisianity, 4/149; 221-223, 233 ) ب ـ نماد پردازی تاریکی: نمادپردازان تاریکی، الگوی خود را برای عروج روحانی، تجربهی حضرت موسی بر کوه سینا در مواجهه با خدا در «تاریکی غلیظ» قرار داده اند: «پس قوم از دور ایستادند و موسی به تاریکی شدید که خدا در آن بود، نزدیک آمد» (خروج 21:20).
او حتی آسمانها و زمین، انبیاء و اولیاء و مومنان را نوری واحد و از نور خدا میداند (نجمالدین کبری، 32) در مقام تشبیه تمام انوار رنگی مورد شهود سالک انوار الهی هستند، ولی نورهایی هستند که در مراتب پایینتر با تابش از مشبکها و شیشههای گوناگون به رنگهای مختلف ظاهر میشوند که در مقام تنزیه هیچ کدام از این رنگها نور و خود خورشید نیستند؛ چون نور به تاریکی آمیخته است که به شکل انوار رنگی ظاهر میشود و گرنه خود نورخدا ذاتا رنگی ندارد (نکـ : قصیری، 1/474، 475؛ جامی، نقد الفصوص، 71؛ غزالی، 101ـ102) و هرگاه آیینهی دل صاف شود تجلی گاه نور خورشید میشود نه خود خورشید و این نور عین نور صفتها یا نور ذات نیست (نکـ : مجدالدین بغدادی، 119).
همچنین در عرفان ارتدکس و طریقهی کبرویه از نماد نور استفاد شده است و بیشتر عرفا تجربه و شهود خود را از خدا با نور بیان کردهاند، اما این نور مورد شهود عرفا، ذات خدا نیست که منزه از هر گونه درکی است، بلکه قوا یا صفتهای خداست که هر کسی براساس استعداد و پاکی قلبی در حیات کنونی به شهود آنها میرسد."