ملخص الجهاز:
"] در صورتی که در داستان از این جنبهء زبان کمتر استفاده میشود و معمولا گفتگو در راستای پیشبرد حوادث و ساختن شخصیاتهاست»3این وظیفه گفتگو در داستان،بویژه در حکایتهای عرفانی،کاملا چشمگیر است گفتگو در این حکایتها،چه به صورت سخن تک گفتار و چه دو سویه، افزون برمعرفی شخصیت،باورها و عقاید و جایگاه و موقعیت او،خود،کنش داستانی است که همچون ساختار کلی داستان از آغاز،میانه و پایانی برخوردار است و به نتیجهای-که معمولا موردنظر نویسنده-راوی است منتهی میشود و غالبا نیز بین دو قطب مخالف صورت میگیرد.
اما این نکته نیز نباید فراموش شود که بسیاری از سخنهای تک گفتار نیز در داستانهای عرفانی،به دلیل برخوردار بودن از لحن مناسب از منطق مکالمه برخوردار است،گرچه از مخاطب پاسخی شنیده نمیشود اما نوع سخن و لحن کلام حضور مخاطب را اثبات میکند: «رابعه در راه سفر مکه،خرش در بیابان مرد و او حاضر نشد با اهل قافله برود و پیش جنازهء خرماند.
همواره یکی از طرفهای گفتگو انسان است اما به ندرت نیز دیده میشود که این گفتگو بین حیوانات و یا حتی اشیا صورت میگیرد،در چنین مواردی حکایت جنبهء تمثیلی دارد و برای نزدیک کردن موضوع اصلی به ذهن مخاطب و یا تأیید موضوع آورده میشود،مانند گفتگوی آب و روغن در حکایتی از ابو السحاق کازرونی81.
چه در اسرار التوحید که یک باب جداگانه به گفتار شیخ اختصاص داده شده و چه در تذکرة الاولیاء که در بخش سوم هر باب پس از بیان مقدمه و حکایتها،سخنان کوتاه آن صوفی،آورده شده است،بسیاری از این گفتهها منطق نثر را پشت سرنهاده،و به سرزمین شعر گام نهادهاند و این امر،بیان کنندهء سیالیت روح زبان است در همه چیز: «شیخ ما را گفتند:«یکی توبه کرده بود،بشکست."