خلاصة:
حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» از جمله احادیث مشهوری است که در زبان اندیشمندان مسلمان، اعم از حکما، عرفا، مفسران و اهل حدیث، رایج و تبیین آن همواره موردنظر بوده است. این بزرگان در تبیین تلازم معرفتی نفس و حق، برآناند تا وجه ملازم را دریابند، و بیان کنند که اساسا چرا معرفت نفس، ما را به معرفت حق میکشاند، و چگونه معرفت نفس، مستلزم معرفت حق است. در این راستا، از حدیث مزبور، دو قرائت اصلی امتناعی و امکانی ارائه شده است و در قرائت امکانی با روشهای تجربی، فلسفی، عرفانی و دینی (قرآنی) به نحوة ملازمة معرفت نفس و معرفت رب پرداختهاند. ما در این مقاله با روش اسنادی ـ تحلیلی این حدیث و تبیینهای آن را بررسی و نیز برهان معرفت نفس را بر مبنای این حدیث تبیین میکنیم.
The Prophetic tradition، "He who knows himself knows his God"، is one of the well-known traditions that Muslim thinkers including philosophers، gnostics، commentators، and traditionalists often cite and try to shed light on. In expounding the correlation between self-knowledge and Divinity، these scholars strive to understand how these two are correlated and explain why self-knowledge essentially leads to the knowledge of Divinity and how self-knowledge contributes to the knowledge of Divinity. Two interpretation of this tradition have been given impossibility-based and possibility-based. In possibility-based reading، experimental، philosophical، gnostic and religious methods have been adopted to study how self-knowledge is correlated with the knowledge of God. Using a documentary-analytical method، the present paper studies and explains this tradition، and expounds the demonstration of self-knowledge in the light of this tradition.
ملخص الجهاز:
"ر. ک: امام صادق، مصباح الشریعه، ص13؛ محمدبن علی ابن شهرآشوب، متشابه القرآن، ج1، ص44؛ محمدبن زینالدین ابنابیجمهور، عوالی اللآلی، ج4، ص102؛ علیبن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص430؛ فخرالدین محمدبنعمر رازی، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج1، ص91؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج2، ص221؛ همو، بحارالانوار، ج2، ص32؛ سید عبدالله شبر، مصابیح الانوار، ج1، ص204؛ محسن فیض کاشانی، علم الیقین، ج1، ص308؛ محییالدین ابنعربی، الفتوحات المکیه، ج6، ص1223؛ سیدحیدر آملی، جامعالاسرار و منبعالانوار، ص270؛ شمسالدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج46، ص378؛ زینالدین عبدالرئوف مناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج1، ص293؛ برهانالدین بقاعی، مصرع التصوف، ج1، ص43؛ ابوالمظفر اسفراینی، التبصیر فی الدین، ص162.
این معنا برای تفسیر حدیث، در مصادر زیر آمده است:ابوعبدالله محمدبناحمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج10، 324، جلالالدین عبدالرحمن سیوطی، همان، ج2، ص415؛ سید عبدالله شبر، همان، ج1، ص205؛ محمدبن حسین بهایی، همان، ص500؛ سید نعمةالله موسوی جزائری، نورالبراهین، ج2، ص 402؛ سیدعلیخان مدنی، ریاض السالکین، ج1، ص 272؛ محمد صالحبن احمد مازندرانی، همان، ج6، ص 61؛ فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج4، ص 115؛ محییالدین ابنعربی، فصوص الحکم، ص 776؛ حاج ملاهادی سبزواری، تعلیقه بر اسفار، ج7، ص22؛ زینالدین علیبن یونس بیاضی، الباب المفتوح، ص73-78."