خلاصة:
این مقاله ارزیابی سیستمهای مدیریت دانش از طریق الگوی 7C برای خلق دانش سازمانی را مطرح می سازد. این الگو مبتنی بر تمایز میان دانش فردی و سازمانی و دانش صریح و ضمنی است. الگوی 7C بیان می دارد که هفت مفهوم کلیدی که حروف اول آنها با C شروع می شود (ایجاد رابطه ، تقارن زمانی ، درک و فراگیری ، ارتباطات ، مفهوم سازی ، مشارکت و هوش جمعی ) در فرآیند خلق دانش، نقش کلیدی ایفا می نمایند. این مقاله، همچنین بحث می کند که تحقیقات گذشته بر زمینه های تکنولوژی (فناوری) و سازمانی متمرکز شده است و بسیاری از ویژگی های کلیدی ذاتی وب تا حد لازم مورد بهره برداری قرار نگرفته است. این مقاله تاکید می کند که پشتیبانی بهتر از زیر فرآیندهای حساس انسانی خلق دانش سازمانی، درک و فراگیری و ارتباطات می تواند از طریق بهره برداری عمیق تر از کارکرد فرامتنی و ابر موضوعی وب حاصل شود. به علاوه، سازمانها می توانند فعالیتهای کاری اصلی و قابلیتهای توسعه را بهبود بخشند، همچنین، در راستای مزیت رقابتی نسبت به متحدان کاری شان به آنها یاری رسانند.
ملخص الجهاز:
"هدف بخش 3 ارائه ایدهای درباره امکانپذیی و قابلیت بکارگیری الگوی پیشنهادی برای دانش مدیریتی،هم در داخل و هم در میان مرزهای سازمانی،با تاکید بر بهبود قابلیتهای ارتقای سازمان و عبور از مرزهای سازمانی از طریق اتحاد و یکپارچگی کاری و یا گروههای بهبود شبکهای است.
لیتینن{P1P}(1987)فناوی را زبان و زمینه و محتوای سازمانی تعریف نموده است:در زمینه فناوری،یک سیستم اطلاعاتی سیستمهای هدف را به این دیدگاه محدود میکند که چطور دادهها به طور کارآمدتر پردازش میشوند و در یک حمل اطلاعات مشخص ذخیره میشوند؛در زمینه زبانی ابزار و محیطی برای درک و ارتباط زبانی فراهم میآورد و در زمینه سازمانی از فرآیند سازمانی حمایت مینماید، آن را توانا ساخته و در آن ایفای نقش میکند که دربرگیرنده تعاملات و همکاری بشر است،مانند حوزه تصمیمسازی.
این الگوی 7C مد نظر"نوناکا"و"تاکیوچی"(1995)است که در آن بر یکپارچگی رویکردهای فردی و سازمانی تاکید شده و فرض بر آن است که دانش از طریق تعامل میان دانش ضمنی و صریح خلق میشود(ترونن و دیگران{P1P}(1997).
بسیاری از موضوعات تحقیقاتی جالب ممکن است عنوان شود،همچون: -معیارهای عملیاتی مشخص(محسوس)برای ارزیابی مدیریت دانش چیست؟ -چگونه سازمانها و کارمندان سازمانها از سیستمهای اینترانت استفاده میکنند؟ -در کجا شرکتها در جستجوی نوآوریهای محصولات جدید میباشند؟ -کی و چگونه سازمانها باید با دیگر سازمانها همکاری کنند؟ -چه نقشی اعتبار و قدرت ترغیبی در مدیریت دانش ایفا میکند؟ -چگونه دستاندرکاران دانش ترغیب شوند نه تنها وظایف روزانه خود را انجام دهند بلکه همچنین قابلیتهای ارتقایی فعالیتهای اصلی تجاری و امکان بهبود این قابلیتهای ارتقای را مورد توجه قرار دهند؟ طبیعتا،فرآیندهای رفتار سازمانی،همچون تصمیمسازی،استفاده مجدد از دانش و بهرهوری نیز نیازمند توجه خواهند بود.
منابع 1- Alatalo Toni, Oinas-Kukkonen Harri, Kurkela Virpi & Siponen Mikko (2002)Information Systems evelopment in Emergent Organizations: Empirical Findings."