خلاصة:
انسان شناسی یکی از مهمترین مباحث در مکاتب فلسفی ـ تربیتی است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی وجوه تفاوت و همانندی جسم و روح و نفس از دیدگاه غزالی و آکویناس است. روش پژوهش، تجزیه و تحلیل نظری ـ مروری و کتابخانه ای بوده است. این دو اندیشور دارای وجوه تفاوت و همانندی در زمینه ی جسم و روح و نفسند که وجوه همانندی بیش از وجوه تفاوت بوده است. از نظر هر دو، وجود انسان صرفا مادی نبوده و ترکیبی از جسم و روح است. جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند. روح جاودانه، ملکوتی و عقلانی است. سرانجام روح در روز رستاخیز به بدن باز می گردد. جسم مادی و روح غیرمادی است. نفس اصالت دارد. عقل، غضب و شهوت مهمترین نیروهای باطنی نفس هستند. بین نفس و بدن رابطه ی مستقیم وجود دارد. اما غزالی برخلاف توماس، به آفرینش مرحله ای باور دارد. تقسیم بندی نفس از نگرگاه این دو اندیشور، متفاوت است. روح از نظر غزالی برخلاف توماس، ملکوتی و حیوانی است. غزالی برخلاف توماس شناخت نفس را لازمه ی تعالی می داند. ازین رو، وجوه اشتراک می تواند مقدمه ای برای طراحی یک مدل مشترک فلسفه ی تربیتی اسلام و مسیحیت قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
از نظر فارابی هستی دارای شش مرتبه است: 1ـ وجود مبدأ و ذات لایزال الهی 2ـ عقول 3ـ عقل فعال 4ـ نفس و روح انسان 5ـ صورت 6ـ ماده که انسان در مرتبهی چهارم هستی قرار دارد (همو، 21).
بنابر این، ابوحامد ضمن اینکه به ابعاد روح از چند جهت میپردازد، مدعی است که نیازی به آوردن دلیلهای فراوان برای تکرار این صفات نیست و صرف وجود ایمان کافی است که روح جاودانه و ماندگار بوده و در روز جزا به بدن خود بازمیگردد و شرع و علوم حکمی و دلایل محکم این مسأله را اثبات کردهاند، بدین پایه، محقق نیز با این نظر ابوحامد موافق است چرا که انسان مومن حتما به وجود روح اعتقاد راسخ دارد و ازینرو تکرار این صفات شاید برای خواننده ملالآور باشد.
بدینسان، از این گفتار غزالی میتوان چنین استنباط کرد که روح انسان پاک و آراسته است که از طرف خداوند در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است که جنس و آبشخوری الهی دارد.
از این مقایسه غزالی میتوان چنین استنباط کرد که جنس روح با فرشتگان همانندیهای بسیاری دارد و سرانجام به سوی جایگاه واقعی خود باز خواهد گشت و خداوند اینطور اراده کرده است که روح انسان به سوی آفریدگار خویش بازگردد.
روح برای پاک شدن از لکههای بهجا مانده از گناهان مرتکب شده در طول زندگی دنیوی معطل میماند و این از نشانههای فیض الهی است (همو، حقیقت، 66) بدینسان میتوان نتیجه گرفت که توماس معتقد بود که روح انسان به خاطر گناهان جسم سرگردان میماند و خداوند اینگونه اراده کرده است.
The Encyclopedia of philosophy, New York, MacMilan 1996, vol.