ملخص الجهاز:
"هوش و خرد،جذب و جنون اعنی امتزاج ایمان وایقان یک عنصر مخصوص فلسفۀ اقبال میباشد و از بدو کاردر آثاری شعری خویش راجع باین عقیده اشاره کرده استچنانکه در بانگ درا شعری(باردو)بنظر میرسد:&%LHG123G% ""الهی عقل خجسته پی کو ذرا سی دیوانگی سکها دمیاسی هی سودائی بخیه کاری،مجهی سر پیرهن نهینهمینطور در"ضرب کلیم"تحت عنوان"عقل و دین"میگوید: شعر اردو: {S"وه علم اپنی بتو؟ کا هی آپ ابراهیم#کیا هی جس کو خدا نی دل و نظر کا ندیم#وه علم کم بصری جس مین؟ هم کنار نهین؟#تجلیات کلیم و مشاهدات حکیم"S}در ضمن تشریح همین نکته علامه ابراز داشته استباید که زندگی مرد مسلمان نهایت اندیشه و کمال جنونرا دارا باشد.
همین نکتهرا در جاویدنامه به پیرایۀ بلیغ شرح داده است: {S"علم تا از عشق برخوردار نیست#جز تماشاخانۀ افکار نیست#این تماشاخانه سحر سامری است#علم بی روح القدس افسونگری است#گفت حکمت را خدا خیر کثیر#هرکجا این خیر را بینی بگیر#چشم او برواردات کائنات#تا به بیند محکمات کائنات#دل اگر بندد به حق پیغمبری است#ورنه حق بیگانه گردد،کافری است#علم بی عشق است از طاغوتیان#علم با عشق است از لاهوتیان#بی محبت علم و حکمت مردۀ#عقل تیری برهدف ناخوردۀ#خوشتر آن باشد مسلمانش کنی#کشتۀ شمشیر قرآنش کنی"S}از آثار شعری اقبال اشعار مزبور را بطور دلیل آوردهامکه در آن راجع بمربوط داشتن ذکر و فکر با یکدیگرتلقین نموده است ولی همین حقیقت را با توضیح و تشریحمزید به پیرایۀ مدلل در خطبات خویش ابراز داشته استلذا بخطبات آن رجوع میکنم: علامه اقبال در دیباچۀ خطبات توضیح داده است که انسان دور حاضر راجع بکنه و حقیقت اشیاء بتعقل و تفکرعادت کرده و دین اسلام هم آنرا اینچنین درس داده استولی وی نمیتواند دربارۀ دین در خود کیفیات باطنی راایجاد کند."