ملخص الجهاز:
"نوای مرغان و شیون هزار دستان از کنار دریاچه برخاست و ازسمتی آواز سرود انسانی از سیمهای زرینی که بر کاسه تار و صدف لؤلؤ شاهوار نصب شده بود بغلغلمرغان پیوست،اورمزد چون سرود و نوای انسانی را بشنید از تفکر بیرون آمده و بگفت:این آوازسرود شاعر است که طلوع بامداد را تجلیل مینماید،در لحظهای انواع گل و ریاحین کنار دریاچهشکفته شد و شاعر غفلتا و بی انتظا ردید که با کرهای در مقابل او ایستاده است،آواز و سرود خود رافراموش کرده ساکت ماند،ساز صدف مروارید بآهستگی از دستش پریده بزمین افتاد و از منظرۀشگفتآمیز او مفتون و محسور و بیحرکت ماند گوئی اومزد ویرا مبدل بدرخت ساحلی نمود!..."