خلاصة:
قرآن در بسیاری از آیات، از «ختم» و «طبع» بر قلب سخن گفته است. آن گونه که از آیات برمی¬آید، خداوند این دو تعبیر را در مورد کسانی به کار برده است که قلبهایشان در احاطه گناهانشان است و به دلیل کثرت معاصی، از اصل فطرت خود برگشته¬اند و در نتیجه ایمان نمی-آورند. البته در آیاتی از قرآن، واژه¬های مختلف و ظریف دیگری از قبیل «رین»، «غلف»، «قفل»، «قساوت» و «اکنه» که در واقع واژه¬های هم¬گروه با «طبع» و «ختم» هستند، در مورد محروم شدن انسان از فطرت خود به کار رفته است. هر کدام از این واژگان، به مرحله¬ای از انحراف فکری انسان و محرومیت او از شناخت اشاره دارد، به گونه¬ای که از مراحل ضعیف¬تر شروع میشود و به مراحل سخت و خطرناک می¬رسد، آن چنان که به کلی حس تشخیص از انسان گرفته می¬شود.این مقاله بر آن است تا ضمن اشاره¬ای کوتاه به مفهوم قلب در قرآن، با توجه به واژگان همگروه «ختم» و «طبع»، به معناشناسی این دو واژه¬ بپردازد و هم¬معنایی نسبی میان آن دو را بیان کند. به این منظور، در اولین گام به کاوش در معنا¬شناسی این دو واژه نزد اهل لغت پرداخته شده تا ضمن توجه به معنای لغوی این واژگان، معانی قرآنی آنها نیز به دست آید. در ادامه ضمن بحث از عدم ترادف و هممعنایی کامل میان این دو واژه، به مخاطبین ختم و طبع و عواملی که باعث این بیماریهای خطرناک روان انسان می¬شود، پرداخته شده است. در پایان از آنچه که مانع از این عارضه¬های قلب معنوی انسان میگردد نیز سخن گفته خواهد شد.
ملخص الجهاز:
"در قرآن کریم، عوامل اصلی این امر تبیین شده است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد: الف) پیروی از هوا و هوس پیروی از هوا و¬ هوس از جمله¬ عواملی است که باعث ختم بر قلب می¬شود، همان گونه که در آیه¬ ۲۳ سوره جاثیه به این مطلب اشاره شده است: (أفرأیت من اتخذ إلهه هواه وأضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه وجعل علی بصره غشاوه)؛ «پس آیا دیدی کسی را که هوای خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانید و بر گوش او و بر دلش مهر زد و بر دیده¬اش پرده نهاده است؟» قرآن کریم در این آیه میخواهد بگوید که هوس، ریشه¬ موانع شناخت است و با نشستن این غبارها بر آینه¬ قلب، این آینه زنگار می¬گیرد و انسان دچار ختم قلب می¬-گردد.
اینان کسانی هستند که بر طبق فرموده¬ خداوند، راهی برای شنوایی آنان نیست و در گمراهی هستند؛ (أفأنت تسمع الصم أو تهدی العمی ومن کان فی ضلال مبین) (زخرف/۴۰)؛ «پس آیا تو میتوانی کران را شنوا کنی یا نابینایان و کسی را که همواره در گمراهی آشکاری است راه نمایی؟» اینان همان کسانی هستند که اگر چه گوش ظاهرشان کر نیست، اما گوش¬های قلب آنان چون تعقل ندارند، ناشنواست؛ ( ومنهم من یستمعون إلیک أفأنت تسمع الصم ولو کانوا لا یعقلون)(یونس/۴۲) «و برخی از آنان کسانیاند که به تو گوش فرا میدهند، آیا تو کران را هر چند در نیابند، شنوا خواهی کرد؟» ۶- مخاطبین آیات طبع بر قلب خداوند در قلب آدمی قابلیت تغییر و تحول شگرفی قرار داده است که بتواند در ارتباط با اطلاعاتی که دائما توسط ابزارهای شناخت خود کسب می¬کند، دگرگون شود و به رشد و کمال دست یابد، همان گونه که قلب صنوبری ما نیز که در وسط سینه قرار گرفته است، یکسره در خواب و بیداری می¬تپد و با ماهیچه¬های نیرومند خود خون را به اجزای بدن می¬رساند."