خلاصة:
یکی از مهم ترین ادله متکلمان بر حدوث زمانی عالم، استدلال از طریق حدوث اکوان اربعه است. تمامیت این استدلال مبتنی بر آن است که تناهی حوادث متعاقب در گذشته به اثبات برسد. خواجه طوسی با استناد به برهان تطبیق درصدد اثبات این مدعاست که حوادث ماضی متناهی بوده، درنتیجه جسم حادث است. این نوشتار درصدد بررسی توانمندی برهان تطبیق در اثبات تناهی حوادث است و روشن خواهد نمود که حتی تقریر اختصاصی خواجه از برهان تطبیق نیز اثبات کننده تناهی حوادث گذشته نیست.
One of the most considerable proofs of theologians on temporal appearance of universe is that established on the appearance of the four levels of being. The completeness of this proof، however، can be agreed with when the proof of the limitedness of successive events in the past be accepted. Khajeh-e Tusi، relying on the proof of correspondence، has intended to prove the claim of limitedness of the past successive events and، following it، to prove temporary appearance of body. This paper has showed the failure of the proof even in Khajeh`s explanation of it in proving the limitedness of body.
ملخص الجهاز:
"irتاریخ دریافت: 4/2/91 تاریخ پذیرش: 17/8/91 متکلمان برای اثبات حدوث زمانی عالم به ادله مختلفی استناد کردهاند؛ ازجمله خواجه طوسی از طریق اکوان اربعه حادثه و همینطور تناهی آنها در گذشته زمان، درصدد اثبات بدایت زمانی برای این اکوان بهمدد برهان تطبیق و بهدنبال آن، بدایت زمانی برای جسم در اثبات حدوث زمانی عالم برآمده است.
2. طرح اینکه اکوان از ازل نبودهاند و ظرف زمان از این حوادث خالی است، نیازمند اثبات تناهی اکوان حادث یا تناهی زمان در گذشته است و بدون آن ممکن است کسی بگوید حوادث متعاقبه، انتهایی در گذشته زمان ندارند و در هر نقطه از گذشته زمان، اکوان حادثه مسبوق به اکوان پیش از خود هستند و اگر چنین باشد، اثبات حدوث جسم ممکن نخواهد بود؛ مگر اینکه در تتمیم مقدمه چهارم استدلال گفته شود: اگر اکوان حادث متناهی باشند، شیء دارای اکوان نیز از حیث زمان، متناهی و درنتیجه حادث است.
با توجه به آنچه در شرایط سهگانه تسلسل محال گفته شد، بهکارگیری این برهان در ابطال تسلسل علل و معلولات صحیح است؛ لکن بهکارگیری آن در مورد حدوث زمانی عالم و انتهای حوادث متعاقبه در گذشتة زمان، هرچند با تقریر جدید که در آن، یک سلسله فرض میشود و نیازی به توهم تطبیق وجود ندارد، با محذورات دیگری مواجه است.
با بررسی توانمندی برهان تطبیق و تفکیک سلسله علل و معلولات از سلسله حوادث متعاقبه در گذشته زمان و بررسی آرای میرداماد، صدرالمتألهین، حاجی سبزواری و علامه طباطبایی روشن شد که برهان تطبیق ـ هرچند با تقریر اختصاصی خواجه ـ نمیتواند تناهی حوادث را در گذشته به اثبات رساند و اثبات حدوث زمانی عالم بر مشرب متکلمان ـ که مسبوقیت وجود عالم را به عدم زمانی میدانند ـ با اشکال مواجه است؛ البته اثبات حدوث زمانی عالم بنابر مشرب صدرالمتألهین سخن دیگری است که موضوع این نوشتار نیست."