خلاصة:
از جمله مسائل مهم کلام امروزی، بحث معناداری زندگی است. ایدۀ مهدویت نیز با عناوین گوناگون، یکی از ایدههای مشترک ادیان توحیدی، حتی برخی ادیان و مکاتب غیرالهی به شمار میرود.این نوشتار در پی اثبات رابطۀ مهدویت و معناداری زندگی شیعیان معتقد به حیات غایبانۀ آن حضرت است. بدین منظور ابتدا معنا و ارکان مهدویت و معنای معناداری زندگی بررسی میشود، آنگاه به روش استقرایی و با تکیه بر تواتر اخبار وارده، به اثبات مسئله میپردازیم.
Among the important issues in today's applied theology is the discussion of the meaningful of life. Under different headings in various monotheistic and otherwise religions، it is the same messianic idea of Mahdism which is shared. This paper seeks to demonstrate the relationship between life and messianic Shi'ites belief of his life in absence. The meaning and purpose of life is a significant element to be considered alongside that of messianic meaning of Mahdism here.Then،through the inductive method and relying on the frequency of the incoming news، I will attempt to prove the issue.
ملخص الجهاز:
مهدویت همواره تداعیکنندۀ این معناست که جامعۀ بشری در مجموع به سوی تعالی فرهنگی و حاکمیت عقل بر نفس اماره و شیطان مکاره، حاکمیت نور بر ظلمت و خوبیها بر زشتیها، و به اعتقاد متدینان به ادیان الهی، حاکمیت دین خدا در صحنۀ زمین، ارادۀ الهی بر ارادۀ اهریمنان، ایمان بر کفر و شرک، عبودیت بر انائیت، عدل بر ظلم و بیداد، سپاه عقل بر جنود جهل و راستی و درستی بر کژی و پلیدی است، و مومنان به این ایده با این امید زندهاند و این ایده به حیاتشان رنگ و بوی دیگری میدهد و آنان را در این مبارزه، ظلمستیز و صابر و مقاوم کرده است.
اما این شأن امام منحصر به حضور ظاهری او در جامعه نیست، بلکه امام در عصر غیبت نیز بر قلبها ولایت دارد و قلبهای مستعد را به سوی کمال معنوی میکشاند، چنانکه عارف شیعی، علامه سیدحسن میرجهانی میگوید: ولی مطلق انسانی است که خدا او را خلعت جمال و کمال پوشانیده و لباس تصرف و حکم بر او پوشانیده است و او راست امر الهی در عالم بشری.
اگر امام حسین( میفرماید: «إنی لا أری الموت إلا سعادة؛ من مرگ را جز سعادت نمیبینم» (مجلسی، 1404: ج44، 192) و آنگاه که حضرت زینب( بعد از حادثۀ عاشورا و از دست دادن برادران و فرزندانش قهرمانانه در مقابل سرزنش یزید میگوید: «ما رأیت إلا جمیلا؛ من بهجز زیبایی چیزی ندیدم» (همو: ج45، 116) حکایت از این معنا دارد که وقتی انسان هدفی عالی و برتر از زیستن حیوانی و نباتی را درک میکند، کشته شدن در راه او را رنج و شکست و ناکامی نمیداند.