ملخص الجهاز:
"آی نیزن که تو را آوای نی بردهست دور زره،کجایی؟خانهام ابریست اماابر بارانش گرفتهستدر خیال روزهای روشنم کز دست رفتندممن به روی آفتابممیبرم در ساحت دریا نظارهو همه دنیا خراب و خرد از باد استو به ره،نیزن که دایم مینوازد نی،در ایندنیای ابراندود راه خود را دارد اندر پیشراستی را،همراهان عزیزم آیا زمان وفاصلههای بلند زمانی میتواند احساس آدمها را دربرابر آنچه میشود و آنچه میخواهند،تغییر دهد؟بنگرید که چگونه آدمهای مختلف در زمانهایمتفاوت با ابر،اندوه باد و...
*** صبر زندی نشستهای که شب ز نیمه بشکند-کمر که خم کند زمان،زمین به سوی نور میرودو روز میشود؛نشستهای که عاقبت دل زلال آسمانبه روی تو بخندد و نگاه توپر از ستارهها شود؛نشستهای؟!چنین شکسته و زبون چرا؟ز جای خیز و آتشی به دامن زمان فکنکه شب تمام جانش از سیاهی استو تکهتکه میشود اگر برآوری ستمکشاندو دست پاک و پرسپیده را برآسمانخموش نه،خروش کنخطاب نه،عتاب کن،نهیب زنتو میتوانی آری،میتوانی اینکه بشکنیبساط این شب سیاه و تار راتو میتوانی آوری به سفرهامحباب کامل سراب نه،تمام آفتاب را."