خلاصة:
این مقاله ، معرفت شناسی اخلاقی را بر اساس رویکرد خاص گرایی بررسی میکند. خاص گرایان ، نزاع عام گرایی و خاص گرایی را عمدتا در حوزه وجودشناسی ادله اخلاقی میدانند، اما منتقدان ، به دلیل ارتباط مبحث وجودشناسی و معرفت شناسی، این انحصار در نزاع را صحیح ندانسته و سعی در نقد دیدگاه معرفت شناختی خاص گرایانه دارند. به اعتقاد آنها، خاص گرایان به دلیل انکار اصول و قواعد اخلاقی و نفی شیوه قیاس ، توانایی ارائه تبیین صحیحی از معرفت شناسی اخلاقی ندارند؛ و خاص گرایان در مقابل ، معتقدند نظریه عام گرایی به لحاظ وجودشناختی و معرفت شناختی معضلات فراوانی دارد. عام گرایان توجیه و داوری اخلاقی را برای همه فاعلها در شرایط گوناگون یکسان میدانند، چراکه تفکر اخلاقی را بر پایه اصول و از طریق قیاس ، ممکن میدانند و خاص گرایان عمدتا شیوه ادراکی خاصی را که مشتمل بر بررسی جزئیات و نوعی ادراک شهودی یا همان بصیرت اخلاقی است ، برمیتابند. از این رو، شیوه بررسی موردی را به عنوان شیوه فهم گزاره های اخلاقی مطرح میکنند. در این مقاله میکوشیم ضمن اشاره به معضلات رویکرد خاص گرایی در رابطه با معرفت شناسی اخلاقی، تبیین خاص گرایان از چگونگی تفکر اخلاقی را بررسی کنیم . با توجه به ادراک شهودی، نقش عواطف و احساسات در این رابطه قابل تامل است .
ملخص الجهاز:
"از جمله مباحثی که باید در اینجا بررسی شود این است که عامگرایان چه چیزی را به عنوان اصلعام تلقی میکنند و آیا عامه مردم در نظر و عمل،ملتزم به اصول عام و استثناناپذیر هستند؟دیگر آنکهخاصگرایان،که با ابتناء تصمیمات اخلاقی برپایه اصول و قواعد مخالفاند،چه شیوه استدلالی را برایشناخت اخلاقی و توجیه گزارهها پیشنهاد میکنند؟تحلیلگران و مدافعان خاصگرایی در فرایند شناخت،به تبیین شیوههای ادراکی میپردازند و شیوه استدلال موردی را در این رابطه پیشنهاد میکنند و منتقداندر صددند تا با تردید در کارآمدی این نوع شیوههای استنتاج،و توجیه نیاز به اصول در مقام داوری وتوجیه اخلاقی،بر معقول بودن عامگرایی تأکید کنند.
''snrettaP dna msiralucitraP'' یا حتی برای نخستین بار که با یک مورد مواجه میشویم،چگونه میتوانیم مفهوم اخلاقی را دریابیم؟درنتیجه اگر یاد بگیریم که مفهوم c را در موارد a و b به کار ببریم،در صورتی که ویژگیهای مشترک اینسه مفهوم را نبینیم،چه چیزی ما را قادر میکند تا c را در یک مورد جدید به کار ببریم؟مثلا اگر عمل x را بدین دلیل خطا بدانیم که مصداقی از نقض عهد است در صورتی که هیچ شناختی از اصل پیشینیخطا بودن نقض عهد نداشته باشیم،چگونه به نادرستی این عمل پی میبریم؟ این ما را به سوی مشکل سوم سوق میدهد،یعنی اینکه چگونه میتوانیم گزارههای اخلاقی را توجیهکنیم.
p,2004,apmoK) بههرحال از جمله مشکلات اساسی که نظریه دنسی با آن مواجه است این است که در صورت عدماعتقاد به الگو تفکر اخلاقی چگونه صورت میگیرد؟در اینجا خاصگرایان دو راه پیش رو دارند:یا بایدبپذیرند امکان توصیف الگویی که براساس آن بتوانیم درستی و نادرستی فعل را تشخیص دهیم،وجوددارد،در نتیجه خاصگرایی موردی رد میشود؛یا باید بگویند امکان توصیف چنین الگویی وجود ندارد."