خلاصة:
دراین مقاله، موسیقی شعر فروغ فرخزاد، بانگاهی سبک شناسانه مورد بررسی قرار گرفته است. باتوجه به اینکه طبیعی بودن، جزء مؤلفه های اساسی در همهی عناصر شعری اوست موسیقی نیز در بافتیکاملا طبیعی وحسی ارائه شدهکهدر ایننوشتاربهبرجستگی وتمایز وزنشخصی(موسیقی بیرونی)شعر او ونیز به نقش قافیه وردیف به عنوان ارکان موسیقی کناری و برجستگی خاص موسیقی درونی به خصوص تکرار در همه سطوح، پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
"این زبان گفتار است که او را جزوی از طبیعت وزمزمه های طبیعی آفرینش می سازد: « دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم چراغ های رابطه تاریکند چراغ های رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی ست"(ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد/441) وی به دلیل حس موسیقایی قوی واین که آنچه می سرود به لحاظ درونمایه هنجارها را شکست، در شعرهای کلاسیک هم چند وزن تازه عروضی ساخت و از چند وزن نادر استفاده کردکه از زبان دکتر«سیروس شمیسا» آنها را می آورم: «اوزان تازه: 1- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع «گرخدابودم ملایک راشبی فریاد می کردم سکه خورشید رادرکوره ی ظلمت رهاسازند خادمان باغ دنیا را ز روی خشم می گفتم برگ زرد ماه را ازشاخه شبها جدا سازند» (عصیان/223) 2- فاعلات فاعلات فع (فاعلن مفاعلن مفاعلن) «در منی و این همه زمن جدا با منی و دیده ات به سوی غیر بهر من نمانده راه گفتگو تو نشسته گرم گفتگوی غیر» (دیوار/ 125) اوزان نادر: 1- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع «چون نگهبانی که درکف مشعلی دارد می خرامد شب میان شهر خواب آلود خانه ها با روشنایی های رویایی یک به یک در گیرودار بوسهی بدرود» ( دیوار/157) 2- فاعلاتن فاعلاتن فع «روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید» (اسیر/106)»(شمیسا،1376: 79-78) «نیما یوشیج که خود در جهت رسیدن به بیان طبیعی کلام و به منظور ایجاد هیجان و برانگیختن احساسات باطرز مکالمه ی طبیعی، کوشش برای ایجاد این اوزان تازه کرده بود و شعرهای ماندگاری نیز در این عرصه برجا نهاده است، ولی در مواردی بر حسب ضرورت و نیاز وزن و یا آزمون های وزنی، زبان شعرش سخت و نتراشیده می شود و از بیان طبیعی کلام دور می ماند."