خلاصة:
حرکت آزادی خواهی زنان که با تعبیر فمینیسم از آن یاد می شود، جنبشی اجتماعی است که ضرورتا با سیاست هم درگیر می شود. برداشت نظریه پردازان و رهبران این جنبش از کارکرد دولت و تعریفی که از سیاست داشته اند، ارتباطی نزدیک با نوع نگرش آنان به مساله زنان دارد. فمینیسم لیبرال، در راهبردی اصلاح گرا، برداشتی متعارف از سیاست دارد و با دولت به چانه زنی می پردازد؛ فمینیسم رادیکال در راهبردی ریشه و تا حدی انقلابی، از سیاست تعریفی متفاوت می دهد، و نوعی موضع آشتی ناپذیر در برابر دولت دارد. مقایسه این دو نگرش و نتیجه آن برای جنبش زنان، موضوع مقاله حاضر است
ملخص الجهاز:
"هریت مارینتو در این باره میگوید:«در مورد این دوگانهی متضاد(تفوذ در مقابل مسئولیت)که اولی وصفی زنانه و دومی صفتی مردانه تلقی شده،باید گفت اگر نفوذ برای اخلاق و منش انسانی خوب است و تصدی مقام و مسئلیت بد،موقعیت فعلی اخلاقی مردان چنان خراب است که جداسازی آنان از سیاست توجیهپذیر است؛و اما اگر در مقابل،تصدی مقام و مسئلیت خوب است و زندگی همراه اعمال نفوذ صرف،بد،زنان حق دارند مدعی شوند که موقعیت آنها باید اصلاح شود»(همان،47).
پاسخ بعضی سوالها در این برداشت معلوم نیست:آیا فعالیتهای برشمرده دارای سلسله مراتبی است که بر اساس شقاق جنسی،از نرینه به مادینه نازل میشود؟آیا برداشت جنسیتی از جنس در تعریف مفهوم شهروندی مفروض است؟آیا بیمیلی نسبی زنان در این مشارکت محصول یک انتخاب آگاهانه است؟و سرانجام،آیا اعتراض به حدود سیاست و مشارکت در این برداشت ممکن است؟از نظر فمینیسم رادیکال،خاص بودن بیش از اندازهی این تعریف باعث میشود که سازوکاری سلطهئی که درون آن خزیده است به سادگی چالشپذیر نباشد و این،تجدیدنظر در حدود سیاست و مشارکت را ضروری مینماید.
با این شعار،بر این نکته تأکید میشود که مسألهی زنانی که نمیتوانند خود را با انتظارات جنسیتی از زنان تطبیق دهند و نمیخواهند فرع بودن یا درجهی دوم بودن را به عنوان صفتی برای خود بپذیرند،امری شخصی نیست،بلکه بخشی از یک رابطهی رقابت با مردان یا با نظام مردمحور است.
حتا بعضی از فمینیستهای لیبرال،که علت فسادآلود بودن جهان را حضور مطلق جنس مذکر در عرصهی عمومی و مشخصا در مصادر قدرت سیاسی دانستهاند،با وجود این،خواستار تغییر مبانی و ساختارها نشدهاند،بلکه صرفا بر تلاش جنبش زنان برای ورود به این عرصه به منظور تلطیف و تعدیل آن تأکید کردهاند اما رادیکالیسم جنبش زنان،مشارکت سیاسی را افتادن در دام نظام پدرسالار میداند، و معتقد است آنچه برای فمینیسم ضروری است مبارزهی سیاسی است و نه مشارکت سیاسی."