ملخص الجهاز:
"7 و أما حق اللسان فإکرامه عن الخنا و تعویده علی الخیر و حمله علی الأدب و إجمامه إلا لموضع الحاجة و المنفعة للدین و الدنیا و إعفاؤه عن الفضول الشنعة القلیلة الفائدة التی لا یؤمن ضررها مع قلة عائدتها و یعد شاهد العقل و الدلیل علیه و تزین العاقل بعقله حسن سیرته فی لسانه و لا قوة إلا بالله العلی العظیم؛ و اما حق زبان این است که آن را از دشنامگویی گرامیتر داری و به نکو گفتاری عادتش دهی و برادب وادارش کنی و در کامش نگهداری مگر به جای نیاز و سودبخشی برای دین و دنیا،و آن را از زیادهگویی مبتذل کمفایده که با کم سودیش از زیانش نیز ایمنی نیست،بازداری،(زبان) گواه خرد و دلیل برآن است و آراستگی خردمند به خرد خوشرفتاری او در حق زبان خود باشد؛ و لا قوه الا بالله العلی العظیم(هیچ نیرویی جز به خداوند والای بزرگ نیست).
فأما حق الصلاة فأن تعلم أنها وفادة إلی الله و أنک قائم بها بین یدی الله فإذا علمت ذلک کنت خلیقا أن تقوم فیها مقام الذلیل الراغب الراهب الخائف الراجی المسکین المتضرع المعظم من قام بین یدیه بالسکون و الإطراق و خشوع الأطراف و لین الجناح و حسن المناجاة له فی نفسه و الطلب إلیه فی فکاک رقبتک التی أحاطت به خطیئتک و استهلکتها ذنوبک و لا قوة إلا بالله؛و اما حق نماز این است که بدانی نماز روی آوردن به درگاه خداست و تو در برابر خداوند ایستادهای،پس چون این را دانستی تو را شاید که چون زبون دلداده پارسای ترسان امیدوار بیچاره زاریکنندهای در نماز بایستی که (بنده)با آرام گیری و سر به زیر و سرسپردگی اندامها و نرمی و فروتنی(و خاکساری)به تمام وجود،آنکه را برابرش ایستاده بزرگ میدارد و از دل به درگاه او به خوبی راز و نیاز میکند و(تو)از او میخواهی که گردنت را از قید خطاهایی که فرایت گرفتهاند و گناهانی که به پرتگاه نابودیت میکشاند رها سازد؛و لا قوه الا بالله."