ملخص الجهاز:
"این مفهوم اولا به جهت شباهت معنایی که با«ملت»،«میهن» یا«وطن»در نظام معنایی گذشتهی این جوامع دارد،سرگشتگیهای مضاعفی را رقم زده است؛ثانیا در کنار مفاهیمی همچون سکولاریسم، سلفیگری،تجددمآبی،غربزدگی،احیای اندیشهی اسلامی، اصلاحگری دینی و نظایر آن،که عمدتا پس از ظهور غرب در میان متفکرین جوامع استعماری مطرح شدهاند،ناسیونالیسم یا ملیگرایی2، نیز بالاخص در ارتباط با«مذهب»و«هویت دینی»،امری مسئلهساز میشود.
در مورد بازهی تاریخی مورد نظر نیز باید اشاره کرد که با سقوط دولت مصدق در ایران،عملا ناسیونالیسم به عنوان دال برتر گفتمانهای سیاسی این دوره،از صحنهی سیاسی ایران به حاشیه رانده میشود و با آغاز دههی 40 و برنامههای توسعه،این روند تکمیل میگردد؛شبیه همین جریان،در مصر با ظهور دولت جمال عبد الناصر تحقق مییابد.
بنابراین روایت جدید آخوندزاده از ملیگرایی،که روایتی رایج در میان منور الفکرهای این دوره است،میتوان اذعان داشت که آغاز گسیختگی مفهوم ملت و ملیگرایی در تاریخ ایران،از همین دوره است؛که البته دین و لوازم سیاسی-اجتماعیاش،مهمترین مانع تحقق آن بوده است.
دورهی سوم:تحقق ملیگرایی جدید در حکومت سیاسی ظهور دولت جمال عبد الناصر،در 1956 از آن جهت برای جهان عرب وجهی ممتاز مییابد که خط پایان و عامل سرکوب شدن بسیاری از جنبشهای اسلامگرا،چه در وجه افراطیترش نظیر اخوان المسلمین و چه صورتهای معتدلترش است.
اگرچه در این مقاله،فرصت و مجال بررسی تحولات پیش روی نیست،اما تنها به این نکته اشاره میشود که حمایت غرب از دولتهایی نظیر پهلوی دوم در ایران و نیز جمال عبد الناصر در مصر،در چارچوب برنامههای توسعه قابل تحلیل خواهد بود."