ملخص الجهاز:
"هدف من از انجام این مقایسهها بیان عدم اطمینان در مورد این موضوع تکرارشونده است که تا چه میزان باید بر عاملیت تأکید نمود و تا چه میزان میتوان عاملیت را به عنوان یک موضوع واقعی در تحلیل آیندهی علم اجتماعی مورد توجه قرار داد.
اما بین واقعیت مسلم و واقعیت فرضی و نامشخص،طیفی از امکانات وجود دارند و در این حد واسط ابهامآلود است-یعنی دنیایی از اموری که به نحو احتمالا واقعی در جهان اتفاق افتادهاند-که علوم اجتماعی تاریخی کاربرد پیدا میکند.
این مسئله ممکن است به عنوان موضوعی احساسی برای برخی مردمشناسان(«حال مردمنگاری»16مشهور)و اکثر اقتصاددانان و جامعهشناسان جریان اصلی تلقی شود اما،استفاده از جملات زمان گذشته،یادآور همیشگی تاریخی بودن تحلیلهای ما و ضرورت پروای نظری ما است.
این وضعیت نهتنها کشمکشهایی را ایجاد میکند که به عدم تولید]جدید و خلاقانه[منجر میگردد،بلکه ما را به نادیده گرفتن وجود و اهمیت دیگر زمانمندیها و مکانمندیها وامیدارد که شامل اصطلاح دورههای طویل برودل20 میگردد،مفهومی ضروری که واقعیت را نظاممند و تاریخی در نظر میگیرد.
در نتیجه،اگر اهمیت و اولویت را به کمیسازی دادهها بدهیم،در عین حال که نور زیادی بر داده-هایمان افکندهایم،ممکن است با خطر از دست دادن آنها نیز مواجه شویم،به نحوی که یک لطیفه قدیمی بیان میکند: بهترین جا برای پیدا کردن یک ساعت گمشده دقیقا زیر تیر چراغ است، زیرا نور بیشتری در آنجا وجود دارد.
احتمال دارد آنچه فلدمن به نحو کلی توصیف کرده است،در پاگوپاگو درست یا نادرست باشد،اما چرا این مسئله را در اینجا ذکر کردیم؟[زیرا میخواهیم به اهمیت جایگاه نقد و شرایط آن در علوم اجتماعی تاریخی اشاره کنیم]."