خلاصة:
در نظر ویتگنشتاین امکان معرفت و خطا هر دو تنها به وجود زمینه ای غیرقابل تردید وابسته است و این زمینه را نحوه معیشت انسان و بازیهای زبانی ای که در آنها شرکت می جوید فراهم میآورند. ساختار این زمینه خاص تحت عنوان آنچه ویتگنشتاین آن را «جهان - تصویر» (world-picture) می نامد قابل بررسی است. این مقاله به بررسی جهان - تصویر و شرح مختصر ویژگیهایی که ویتگنشتاین برای آن بر می شمارد می پردازد.
به نظر می رسد ویتگنشتاین معتقد است که آن چیزی که نهایتا هر معرفتی و هر استدلالی به آن ختم می شود از نوع نظر (seeing) نیست، بلکه از نوع عمل (acting) است. اعمال غریزی (instinctive behaviour) انسان و اعمالی که، خصوصا در مراحل اولیه آموزش، از اطرافیانش با اعتماد صرف به آنان، تعلیم می گیرد. این نحوه عمل فرضهایی (assumptions) را در خود دارد که کودک آنها را همراه با آنچه می آموزد جذب می کند. در این صورت، مبانی معرفت، یعنی همان امور یقینی، از جنس معرفت نیستند و بنابراین سخن از توجیه در مورد آنها بی معناست. نوعا جهان - تصویری که از این طریق شکل می گیرد، امری همگانی است و نه متعلق به فرد، و در عین حال نظامی همبسته است که اجزای آن اتکای دو جانبه بر یکدیگر دارند. و هر پژوهشی که از سوی شخص بخواهد صورت گیرد تنها بر این مبنای قطعی ممکن خواهد بود. اما این قطعیت به معنای مطابقت آنها با واقع نیست، بلکه مطابقت با واقع در این مورد اصلا کاربرد روشنی ندارد. در عین حال تغییر در جهان - تصویر نیز امری ناممکن نیست، هر چند تنها تحت شرایطی خاص روی می دهد. تنوع جهان - تصویرها مساله کیفیت مواجهه آنها را پیش می کشد و اینکه آیا نوعی امر عینی که فیصله بخش اختلاف جهان - تصویرها باشد وجود دارد یا نه؟ در این خصوص تفسیرهای مختلفی از رای ویتگنشتاین شده است.
ملخص الجهاز:
"ویتگنشتاین به هیچ وجه معتقد نیست که میتوان مسائل فلسفی را به راحتی از آن جایی که باید آغاز کرد و با ترتیبی منطقی پیش رفت تا آن جا که همه چیز معلوم و واضح گردد، بلکه بالعکس او این مسائل را عمیقا پیچیده میداند و حتی گاه از نحوه پرداخت خود به آنها ابراز نارضایتی میکند.
ویتگنشتاین مبانی معرفت را اصلا از سنخ معرفت، بلکه حتی از سنخ باور نمیداند تا نیازمند توجیه باشند، آنها را از سنخ عمل میداند، آن هم عملی طبیعی و غریزی که مربوط به حیوانیت انسان است و مختارانه انتخاب نشده است : «هر چند عرضه دلایل، یعنی توجیه شاهد، به پایان میرسد، ولی آن پایان این نیست که برخی از گزارهها بی واسطه در نظر ما صادق جلوه کنند.
سنخ متفاوت مبانی معرفتبا توجه به آنچه گفته شد، ممکن است این ایراد به نظر برسد که گفتههای ویتگنشتاین فقط بیانگر این هستند که انسانها به چیزهایی باورمند میشوند، در حالی که در بحث معرفتشناختی همه سخن بر سر توجیه این باورهاست و اینکه آیا این باورها قابل دفاع و مؤثقند یا نه؟اما باید گفت تمام سخن ویتگنشتاین هم این است که، از آن جا که باورهای ما ریشه در نحوه معیشت و شرکت ما در فعالیتهای زندگی روزمرهمان دارند، لذا اصلا از مقولهای نیستند که در باب آنها توجیه داشتن یا معقول بودن مطرح باشد، بلکه ورای موجه یا ناموجه بودن و گویی چون چیزی حیوانیاند."