ملخص الجهاز:
"نویسنده از همان ابتدا شخصیتها را جلوی چشمخواننده میکاود،ویژگی آدمهای داستانش را بهمخاطب میشناساند و حسهای آشنایی نظیرشرمساری،ناراحتی و عصبانیت سارا،نوجوان وراوی داستان را به خوبی منتقل میکند.
آمحمودآقا از دو آقا در نامش بهره میبرد ودلیلش به قول نویسنده شاید از آقایی بیش از حد (به تصویر صفحه مراجعه شود)او سرچشمه میگیرد!با خواندن این توضیح کوتاهمتوجه میشوم داستان باید حال و هوایی طنزداشتهباشد؛چیزی که نیاز نوجوان امروز است،اما نویسندهها یا خیلی سراغش نمیروند و یا وقتیسراغش میروند،نتیجۀ کارشان چندان دلچسبو خندهآور از کار درنمیآید.
ترکیب کردن دو ژانر متفاوت یعنی ترس و طنز-که اگر با هم در تضاد هم نباشند،لااقل چندانهمسو و همهدف نیستند-کار مشکلی است.
وقتی مینیبوس محمود آقا در قالب توران تورمسافرانش را به قلعۀ فریدون میبرد،کمکم ترسسر و کلهاش پیدا میشود و در صفحات بعد کتاب،دوشادوش طنز حرکت میکند.
شاید بهتر بود نویسنده بهدو فضای طنز و ترس در کارش بسنده میکرد وبیش از این خطر نمیکرد."