ملخص الجهاز:
"به ناچار از آن گداخته در عشق مولا توشههایی چند در خور حوصله این مقال برمیچینیم: عطش در ایامی که در کربلای معلی ساکن بودم هر روز صبح، کنار رود فرات رفته و به آب نگاه میکردم و به یاد عطش و مصائبی که در روز عاشورا بر امام حسین(ع) و اولاد و اصحابشان وارد شده بود به حدی میگریستم که از تاب میرفتم، سپس به حرم مطهر مشرف میشدم و بعد از زیارت به صحن مبارک میرفتم و در آنجا مشغول توسل و گریه میشدم، آنگاه به محل کار خود میرفتم.
ایشان تعریف میکنند: هنگامی که در شهر »آخن« اقامت داشتم، روزی از دانشگاه به آپارتمان خود آمده و یادداشتی را پشت در دیدم که در آن حضرت آقای مجتهدی نوشته بودند برای انجام کاری به آلمان آمدهام و میخواهم شما را هم ببینم و محل ملاقاتی را که تعیین کرده بودند کوه ایفل، منطقه ییلاقی واقع در غرب آلمان بود!
چند مورد از این وقایع عجیب را که در بردارنده بروز چند گونه از کرامات و مکاشفات آن بزرگوار است، به تماشا مینشینیم: مرحوم خرم نقل میکند روزی به ملاقات آقای مجتهدی رفتم، ایشان فرمودند شما باید همراه مادرتان با هواپیما به مشهد مقدس به زیارت حضرت رضا مشرف شوید.
نجات جان صدها دانشآموز عارف بزرگ، این بار تصمیم گرفته بود به همراه یکی از دوستان با قطار عازم زیارت حضرت ثامن الائمه شود اما حواله دستگیری و نجات جان صدها دانشآموز در میانه راه صادر میشود و ایشان در سبزوار از همراه خود خداحافظی کرده و پیاده میشوند و سریعا به مدرسهای در داخل شهر رفته و به مدیر مدرسه میگویند من میخواهم برای بچهها سخنرانی کنم."