ملخص الجهاز:
"در صورت نبودن قانون اساسی یا سکوت آن،موضوع از سه حالت زیر نمیتواند خارج باشد: 1)وجود یک دولت استبدادی فراگیر که مرجعی عالیتر از خود نمیشناسد؛2)شورش و سرکشی مردم در برابر رفتار اشخاص غیر مسئول؛و 3)مطرح بودن احساس درونی پاسخگو،که در واقع پاسخگوئی به یک موجود فرا انسانی است،امری که در عمل مترادف با کنار گذاشتن مسئولیت یا محدود ساختن آن در چارچوب اخلاقی است.
اما آیا مسئولیت به توانائی پیش بینی کردن محدود میشود؟اگر چنین است آیا در موارد غیر قابل پیش بینی فرد از آزادی عمل مطلق برخوردار است؟گذشته از این،مسئولیت اخلاقی پرسشهای دیگری را نیز مطرح میکند که عبارت است از:فرد در مقابل چه کسی خود را مسئول میداند؟پاسخگیر توسط چه کسی تعیین میشود و سرچشمه مسئولیت او چیست؟ و بالاخره چنانچه پاسخگو مشروعیت پاسخگیر را زیر سوال ببرد چه میتوان کرد؟در این راستا چند سوال مطرح است: -با شخصی که خود را مسئول نمیشناسد چه باید کرد؟ -سنجش میزان مسئولیت چگونه انجام میگیرد؟ -تنبیه یا پاداش بر چه معیارهایی استوار است؟ -در صورتی که حق تعیین این مقولهها با خود فرد باشد و او خویشتن را مسئول بداند آیا خود او تعیین کننده قانون،حد و مرز آن،قاضی، متهم و مجری حکم نخواهد بود؟ هواداران مسئولیت اخلاقی به دشواری میتوانند پاسخ معقولی برای این پرسشها بیابند.
اما آیا محدود ساختن مسئولیت به ابعاد اخلاقی،مسئولیت واقعی را نفی نمیکند؟آیا در این مورد دو مقوله از مسئولیت مطرح نیست:یکی عینی و دیگری ذهنی؟ آیا رابطه متقابل آنها بدین صورت نیست که هر دو لازم و ملزوم و در عمل مکمل یکدیگرند؟5 از نظر جان استوارت میل،6که در دوران توحش نظام سرمایه داری،یعنی دوران استعمار و فقر بیش از حد و در نتیجه سقوط و نقض ارزشهای انسانی و اخلاقی مینوشت،دولت از طریق برنامهها،خدمات و روشهای حکومتی موجب پیدایش جامعه خاص میشود."