ملخص الجهاز:
"سنجش و تبیین نظام و نیز تبیین رابطه نظام با اجزای آن،ازجملهمسائل بحث برانگیز در نظریۀ نظام جهانی است که بر دو مسئله اصلیمتمرکز است:1-تا چهاندازه و چگونه توسعه نیافتگی در پیرامون برایتوسعه یافتگی در مرکز لازم و ضرور است؟2-آیا عوامل بازار(عواملبرون زا)عامل اصلی تحولاند یا عوامل مربوط به ساخت اجتماعی(عوامل درونزا)،بویژه طبقه؟ در مقالۀ حاضر انقلابات پیرامونی از دیدگاه نظریۀ سیستم جهانیبررسی شدهاند.
دقیقتر بگوئیم،انقلاب پیرامونیهم باید با دور یا چرخۀ رهبری جهانی روابط کشورهای مرکز با مرکز تغییر کند وهم با امواج بلند تولید اقتصادی جهانی موسوم به«کندر اتیف»(امواج K)و همبا دورههای خشونت سیاسی میان کشورهای مرکز، براساس تجربیات حاصل از روند رهبری جهانی در پانصد سال گذشته،رهبری نظام جهانی هر 80 تا 120 سال یکبار براساس الگوی زیر متحولمیشود: ابتدا یک قدرت واحد در میان کشورهای مرکز از برتری آشکار نظامی،اقتصادی و سیاسی برخوردار میشود(مرحلۀ رهبری جهانی):اما به تدریجسایر کشورهای مرکز مشروعیت رهبر جهانی را مورد تردید قرار میدهد(مرحلۀ مشروعیت زدایی).
نظریۀ مدرنیزاسیون(نو سازی)هم تأکید میکند که کشورهای پیرامونیبعنوان موجودیتهای نسبتا مستقل،بالاخره وارد مرحلۀ خیزش اقتصادی شدهو به آن مرحلهای از توسعه یافتگی میرسند که همتایان پیشرفته شان قبلارسیده بودند و در آن هنگام است که انقلاب گرایی سستی میگیرد بعلاوه،ازدیدگاه این نظریه،انقلابات،حوادثی سیستماتیک و محدود به پیرامون نیستبلکه پاسخهای خاص هر کشور به مشکلات داخلی و درون زای خود است،بنابراین انقلابات مستقل از حوادث دیگر دنیا اتفاق میافتد.
بنابراین،دو بحران نظام جهانی تنها باافزایش انباشت جهانی سرمایه توسط مرکز از بین میرود که این امر خود روندصعودی فعالیت انقلابی در پیرامون را تحریک میکند.
نتایج حاصل از مطالعۀ،پرسشهائی را راجع به اثر انقلابات پیرامونی برثبات ساختار نظام جهانی برمیانگیزد(«روزنو»1964)؛ازجمله اینکه اینانقلابات چگونه بر ساخت روابط مرکز-پیرامون اثر میگذارد روند صعودیفعالیت انقلابی،نشان دهندۀ حذف تدریجی«اساس»اینروابط است."