ملخص الجهاز:
"حدیثبه بهانه موفقیت«بچههای بالاچلی»در جشنواره فیلم فجر ویژه نامه فرهنگی هنری نشریه«دانشگاه انقلاب» تهیه شده در:جهاد دانشگاهیدانشکده هنرهای زیبا،دانشگاهتهران تلفن:6112898 نشانی:دانشگاه تهران،جهاددانشگاهی دانشکده هنرهای زیبا-ویژهنامه«حدیث» روی جلد:عکس-اثرخواهر«نجلا ضیایی» (به تصویر صفحه مراجعه شود) بسم الله الرحمن الرحیم برادران و خواهران عزیز با یاری خداوند متعال و به همت شاگردان مکتبامام قصد آن داریم تا از این پس همه ماهه،چندصفحهای از مجله را با مطالبی در حوزه مسائل هنر وادبیات و معماری خدمتتان عرضه داریم.
چشمهای مرد گشاد شد و دستپاچه روی ترمزکوبید،مرد دست و پایش را گم کرده بود،نمیدانست پیاده شود یا نه ماشینش نرم نرمک راهخودش را گرفته بود و به جلو میرفت.
قدری ماند و قبلاز اینکه چیزی بگوید،صدای زنش دوباره بلند شد:-آره؟میخوری؟ مرد گفت: (به تصویر صفحه مراجعه شود)-آره و دوباره ذهنش را به تصادف داد.
زن غیظش کرد و گفت: -دیدی؟حالا دیدی میگفتم اینقدر شیرینینخور؟ دختر بزرگتر زیر چشمی مرد را نگاه کردو خواست چیزی بگوید اما نتوانست.
صبح همینکه به خانه نزدیک شد و خواستسراغ دخترک برود چیزی پاهایش را از رفتنبازداشت و همینکه به خود آمد دید کلی از خانهدور شده است.
همینکه در باز شدمردی بیرون آمد و پرسید: -با چه کسی کار دارید؟ مرد زبانش را بسختی بکار گرفت و گفت: -من من من یکی از همسایههای شما هستم،میخواستم،میخواستم احوال دخترتان را بپرسم.
اگر پیش شما شام نمیخورمو میگویم توی بانک خوردهام مگر تو باور میکنی؟اگر صبحها مثل همیشه سر سفره نمینشینمو میگویم توی بانک میخورم دروغ است زن،دروغ!برای این نمیخورم که نمیتوانم،میدانی؟نمیتوانم!بعد مکثی کرد و گفت: -و حالا میخواهم دوباره به خانه دخترک برومو خودم را راحت کنم."