ملخص الجهاز:
"منتقدین گویا بر این نظرند کهبیضایی تلخ اندیش است و سیاهی و تلخی های اجتماع را بسیار بزرگ تر از آن چه واقعیت دارد بهتصویر میکشد.
بهرام بیضایی در پایان نمایش نامه"افرا"یا"روزمیگذرد"نگاهی دارد به انتقادات این منتقدین.
آره-شاید بهتر باشه خودم وارد نمایش بشم و آخرشوبه نحوی تغییر بدم!کافیه کمی خودمو مرتب کنم؛این کیفو به دست بگیرم،و-نامه کو؟ در نمایش نامه،افرا سزاوار در مقابل خواستگاری بدرالملوک به دروغ خود را منتظر پسر عمویی معرفیمیکند که قرار است بیاید و با او ازدواج کند.
آن جا که گفت و گو وجود ندارد،سوء تفاهمات و شایعات است که رخ&%06012DRFG060G% مینمایاند و افرا سزاوار قربانی این سوء تفاهماتاست.
بهرام بیضایی در گفت و گو با روزنامه اعتمادمورخ 86/10/22 میگوید:"این خصوصیات ماایرانیان است که هم چنان خودمان با خودمان نقشهمیکشیم؛خودمان با خودمان پیش میرویم و پیشمیرویم تا آن بالا و وقتی جهان ما خراب شد وخلاف تصور ما درآمد،غیظ خود را سر آن کسیخراب میکنیم که اصلا خبر ندارد.
به گفتهی فردوسی: {Sمدارا خرد را برادر بود#خرد بر سر جان چو افسر بودS}بیضایی در مصاحبه با خبر گزاری دانش جویانایران میگوید:"از زمان نوجوانی این حس در منوجود داشت که فرهنگ ما مبتنی بر تک گوییاست و برخلاف تئاترهای فرنگی که دیالوگمحور نمایش است.
سقراط بر این باور بود که جست و جوی حقیقتبه تنهایی ممکن نیست و حقیقت در گفت و گوظاهر میشود.
هدف از گفت و گو،یادگیری است و مابرای آموختن و تغییر وارد گفت و گو میشویم،در دیالوگ(برخلاف بحث)ما به سخن دیگریگوش نمیدهیم تا با پاسخی کوبندهتر،او را برجای خود بنشانیم."