ملخص الجهاز:
"خانوادۀ مفخم آمبر سن را هم دوست ندارید؟ این فیلم هم همان قدر آزار دهنده است که همشهریکین!
&%01020TFHG010G% (به تصویر صفحه مراجعه شود)حقیقت این است که هرگز کارهای آنتونیونی راچندان دوست نداشتهام،البته به جز شب وآگراندیسمان که به کلی با کارهای دیگرش فرقدارند.
او به نماهای بلندش اهمیتبسیاری میداد،ولی درک نکرد فیلم جریان ریتمیکتصاویر است و همه چیز در این روند شکل میپذیردو جان میگیرد،اما او یک شات میگرفت،سپسیک شات دیگر و سپس این شاتهای منفک از هم راپشت سر هم قرار میداد.
به این دو فیلم بینهایت وابسته هستم،وتماشای چند بارهشان برایم نوعی سنت شده،نوعیمخدر است و اگر دوست دارید میتوانید آن را (به تصویر صفحه مراجعه شود)عادت همیشگی بخوانید.
وقتی به عنوان دستیار در بخش فیلم نامه نویسی«مؤسسۀ فیلم سوئد»شروع به فعالیت کردم-که1942 بود و بیست و چهار ساله بودم-هدف اصلیمن و پنج شش همکارم این بود که مبانی درام آثارآمریکایی را در آثارمان به کار بگیریم.
در طبقۀ زیرینما سه اتاق نمایش فیلم متعلق به بخش توزیع وجودداشت که همیشه فیلمی در آنها روی پرده بود.
درچهرۀ آنها میدیدم به چه فکر میکنند و میگویند«چه ابلهی است این برگمن!»اگر میگفتم ژان رنوارواکنشی نشان نمیدادند،اما کارنه و دوویویه آنهارا به ابراز واکنش منفی واداشت.
گدار فیلمی هم در سوئد با عنوان مذکر،مونثساخت و این فیلم چنان کسالت بار بود که خوابمبرد!
ارلاند یوزفسن بازیگر اول او نمایش رادیوییطنزآمیزی در مورد شب تابستانی که تارکوفسکی واعضای گروهش نماهای خارجی را میگرفتندنوشته که بسیار جذاب و افشارگرانه است.
اما در عین حال باید چیزیرا درک کنید:این خاص بودنی که تحتلوای کارگردان سینما به من سنجاق شده،برایم کاملا بیگانه است."