ملخص الجهاز:
"ولی در این فیلم نمیتوان خیلی راحتلم داد و به دیدن فیلم پرداخت بیننده کم میآوردو متوجه میشود که چه قدر سطح فهمشمحدودیت دارد.
ولی خیلی فیلمها هستند که،چون بهشعور مخاطب اعتماد ندارند،به طرز احمقانهای همه چیزرا قبل از این که مخاطب نیازی به آن داشته باشد،فاشمیکنند.
صرفااعتقاد دارم که در حضور مرگ اگر بتوانید با آن درست تاکنید و بتوانید راحت دربارهاش حرف بزنید و آن را درککنید،آن وقت است که قدر زندگی را بیشتر میدانید،چرا کهدر آن صورت میدانیم که چهقدر زندگی منحصر به فرد ودر عین حال شکننده است.
شخصیتهای عشق سگی بیگانه و غریب به نظرمیرسیدند،ولی این آدمها عین من و شما هستند.
آنهایادآور این نکته هستند که چند بار ما تا به حال یکی از اعضایخانوادهمان را از دست دادهایم و رؤیاهایمان را از دست رفتهدیدهایم،یا به چیزی اعتقاد داشتهایم و بعد فهمیدهایم کهاشتباه بوده است.
فیلم شما که پرتاب شدن مردم را ازبرجهای سوزان نشان میداد،خیلیمحافظه کارانه بوده،ولی با این حال جنجالهایبه پا کرد.
ولی من این فیلم را با همانآزادی عمل و کنترل خلاقانهای ساختم که هنگام کار رویعشق سگی داشتم.
وقتی عشق سگی در جشنوارۀ فیلم توکیو پخش میشد،اصلا سر و کلۀ سفیر مکزیک پیدا نشد،چون از این که منمکزیک را اینگونه نشان داده بودم،رنجیده خاطر شده بود.
وقتی کار ساخت21 گرم شروع شد،به همراه خانوادهام به لس آنجلس رفتیم،چون خیلی برایم سخت بود که مدتی طولانی از بچههایمدور باشم.
من عشق سگی را تقدیم به پسرمان کردم و 21گرم را تقدیم به همسرم،ماریا آلادیو،کردم چون با همدیگراین ضایعۀ دردناک را سر کردیم و چون اگر او نبود مننمیتوانستم این فیلم را بسازم."