ملخص الجهاز:
"برای دانته کافی نیست که بگوید وقتی یک مرد و یک مار به هممیپیچند،مرد به مار و مار به مرد تبدیل میشود؛او این تناسخمتقابل را به آتشی تشبیه میکند که برگ کاغذی را میبلعد وپیشاپیش آن حاشیهای سرخ است،که در آن سپیدی قبل ازپیدایش سیاهی میمیرد(دوزخ،سرود بیستوپنجم،مصرع64).
برای او کافی نیست کهبگوید در انتهای جهان آب یخ زده است:اضافه میکند که گویی شیشه است نه آب(دوزخ سرود سیودوم،مصرع 24)...
دانته این اشتباه را بر خود منع کرده است:در شعرشحتی یک کلمه نیست که بیدلیل باشد.
دانته از دهان ویرژیلمیشنود که وی هرگز وارد بهشت نخواهد شد؛در دم او رااستاد و سرور صدا میکند،شاید برای اثبات اینکه این اعترافاز محبت او به ویرژیل هیچ نمیکاهد،شاید هم به این دلیل کهبا دانستن محکومیت او،باز هم بیشتر دوستش دارد.
دمیورژ با ایزد جهان آفرینتیمائوس کتابی که دانته به آن اشاره میکند(مهمانیافلاطون III ،5،بهشت سرود چهارم،مصرع 49)بر این اعتقاداست که کاملترین حرکت دوران و کاملترین حجم کره بودهاست.
میدانیم که،نه آسمان دورانی و نیمکرۀ جنوبی که از آبتشکیل شده با کوهی که در مرکز آنست به کیهانشناسی گذشتهمربوط میشود حتی عدهای فکر میکنند که این صفت ناشی ازایجاز فوق طبیعی شعر است.
شهادت دیگری که این عقیده را تأیید میکند مربوط بهفرانچسکو داپوتی20است که در اواخر قرن چهاردهم کمدیالهی را تفسیر کرده است.
او دقیقا کلمات نامۀ دانته به کانگرانده را تکرار میکند:«موضوع این شعر جزءبهجزء وضعارواح در موقع ترک جسمشان است و از نظر روحی،پاداشهاو عذابهایی است که وجدان انسان برای او تعیین میکند.
نیچهدر«غروب خدایان»(1888)،در قطعۀ مبهمی که دانته را«گفتاری که در قبرها شعر میگوید»معرفی کرده به این عقیده(به تصویر صفحه مراجعه شود)اعتبار بخشیده است."