ملخص الجهاز:
"بنابراین،سارتر،هیچ ماهیتی را مقم ر وجود نمیداند،چرا که معتقد است انسان برای اینکه در جهان حضور ما باید انسان را به عنوان موجودی که مدام در حال ساخته شدن است ببینیم و بشناسیم، نه کسی که رشتهای معین از حوادث،تجربهها و آسیبها به شخصیت روانی او شکل دادهاند و بد محکومش کردهاند که تا آخر عمر با زخمهای روحی و روانی خود بسازد،یا از آن زجر بکشد،یا از شر آنها خلاص شود سارتر نمیگوید که من آزادم که هستنده تاریخی نباشم،یا درگیر تعینهای طبیعی وجودی و اجتماعیام نباشم؛حرف سارتر این است که وقتی آزادی در زمینه کنشهای من دانسته شود بطلان هر گونه هدف که از پیش برای کنشهای من تعریف شده باشد نمایان میشود یابد،ماهیت خودش را شکل میدهد.
از دیدگاه احمدی،این امر به دلیل وضعیت روشنفکرانه (به تصویر صفحه مراجعه شود) مسئله سارتر در«نقد خرد دیالکتیکی»،بیشتر آزادی عمل آدمی در دگرگون کردن وضعیتهای همگانی است،تا آزادی فردی و شخصی که به ساختن خویشتن منجر میشود ساتر است که باعث شده بود برداشت او از مارکسیسم جنبه فرهنگی پیدا کند.
دوم سارتر میکوشد تا از دوگانگی ماتریالیسم-ایدآلیسم فراتر برود؛به گمان او یکی از دشواریهای مارکسیسم امروزی این است که بسیاری از نظریهپردازان معتقد به آن، گوهر آموزههای مارکس را به ماتریالیسم محدود میکند و نمیدانند که اندیشه مارکس متوجه عنصر آگاهی بود و آکسیوم«آگاهی نتیجه تکامل زندگی مادی است»در حکم نقطه آغاز بحث او بود و نه نقطه پایان آن این که سارتر نشان داده که چگونه پراکسیس از خودبیگانگی فعالیت تولیدی در چارچوب مناسبات سرمایهداری..."