خلاصة:
قتل سریالی، به ندرت توسط حقوق دانان و جرم شناسان تعریف شده و اغلب به عنوان مصداقی از قتل های عمدی و جرایم خشونت آمیز تحلیل می شود؛ قوانین جزایی نیز آن را تعریف نکرده اند. به بیانی دیگر، قتل سریالی کمتر به مثابه یک پدیده مستقل حقوقی یا جرم شناختی نگریسته شده است. تعریف قتل سریالی از آن جهت دارای اهمیت ویژه ای است که به دلیل عدم شناخت دقیق آن، مواردی از قتل های متعدد (چند قربانی) در حالی قتل سریالی تلقی می شوند که مصداق واقعی آن نیستند؛ در واقع، وقتی که تعریف نادرست و غیر علمی باشد، تحلیل و استنتاج هم غیر علمی خواهد بود. در مقاله حاضر، تعاریف مختلف از قتل سریالی و ارکان اختصاصی آن بیان شده و مورد بحث قرار گرفته و در نهایت تعریفی که به نظر جامع-تر می آمد ارائه شده است. در این تعریف سه رکن زمان، تعداد حداقلی قربانیان و انگیزه شخصی به عنوان عناصر تشکیل دهنده قتل سریالی بیان شده است. ایده مهمی که در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته این است که قتل سریالی، یک مفهوم روان شناختی است تا حقوقی؛ به همین روی چنانچه در تعریف و تمییز این پدیده به دنبال معیارهای صرف حقوقی باشیم، به تعریف دقیق و کارایی از قتل سریالی دست پیدا نخواهیم کرد. همچنین، به دلیل شباهت قتل سریالی با برخی از پدیده های مشابه (قتل دسته جمعی، قتل تفریحی) تفاوت های موجود بین آن ها به تفکیک تحلیل شده است. صرف تعداد متعدد قربانی و یا متوالی بودن قتل ها دلیل کافی بر اطلاق قتل سریالی نیست بلکه لازم است علاوه بر آن، قاتل شرایط انگیزشی و درونی ویژه ای داشته باشد که دلالت بر این کند که قتل ها زاییده نیاز ذهنی و درونی او بوده است.
Serial homicide has rarely been defined by lawyers and criminologists and is often analyzed as an aspect of violent crimes; criminal law has not defined it yet. The present study aims at presenting several different definitions of serial homicides and their specific basics; one comprehensive definition is finally given. Three elements of such definition are: time، the least number of victims، and personal motivation. What the present paper tries to emphasize is the fact that serial homicide is more of a psychological concept than a legal one، so to define such phenomenon one should not seek mere legal criteria، otherwise all aspects of it will not be clarified well. There are certain significant differences between serial homicide and other types of homicide which has been elaborated on in this study.
ملخص الجهاز:
"نظر به توجه بسیار زیادی که اخیرا نسبت به قتل سریالی شده است-در برخی ازسطوح توسط محققان اما بهطور خاص توسط رسانهها-میتوان گفت هرچند کهممکن است نتوان مدعی شد به یک درک کامل از این پدیده رسیدهایم،لکن حد اقل بهسمت توصیف دقیق و قابل اعتماد از آن تمایل پیدا کردهایم.
بیتردید بین کسی که به خاطر نفع شخصی مرتکب کشتن میشود(مثل مهینقدیری که با کشتن زنان مسن و سرقت اموال آنان دیون خود را پرداخت میکرد)با{o(1)- redrum-ynolef laireS o} {o(2)- wodniw kcalB o} کسی که ارتکاب قتلهایش به خاطر خود کشتن به عنوان نخستین هدف است(مثلقتلهای سعید حنایی که انگیزهاش از به قتل رساندن زنان خیابانی پاک کردن جامعهاز فساد بود)حتی اگر قتلها،شهوانی باشد(مثل قتلهای غلامرضا خوشرو)؛تفاوتهای مهمی از نظر وضعیت روانی و انگیزهها وجود دارد.
{o1o} همچنین میتوان موقعیتی را تصور کرد که در آن شخصی برای انگیزۀ خاصی بهقصد کشتن شخصی اسلحهای تهیه میکند و به خانۀ او میرود و تمام اعضایخانوادهاش را به گلوله میبندد،اما بهطور اتفاقی دو تن از فرزندان وی از مهلکه جانبه در برده و از صحنه میگریزند،قاتل آنان را پس از چند ساعت تعقیب،در دو زمانمتفاوت به قتل میرساند؛حال با توجه به این که بیش از سه نفر کشته شدهاند وقتلها نیز در یک زمان واقع نشدند،آیا قاتل را باید یک قاتل سریالی دانست؟ پاسخ قاطع به سؤال مزبور کمی دشوار است؛ولی به نظر نویسنده،به رغم وجودارکان کمیتی یک قتل سریالی،قتلهای واقع شده را باید از نوع دستهجمعی{o2o}تلقیکرد و مرتکب آن را نیز به عنوان قاتل قتل دستهجمعی و نه سریالی مورد تحلیل قرارداد؛چرا که شرایط روانی مرتکب به قاتل قتل دستهجمعی نزدیکتر است تا قتلسریالی."