خلاصة:
این مقاله با در نظر گرفتن معانی عرفی و اصطلاحی مختلفی که برای روشنفکری وجود دارد، به تبیین مفهوم روشنفکری حوزه ای پرداخته و فرایند تاریخی و اجتماعی روشنفکری حوزه ای را بر اساس معانی مختلفی که این ترکیب پیدا می کند، دنبال می کند. مقاله براساس سه معنا از روشنفکری به سه مفهوم از روشنفکری حوزه ای می رسد، و در سه بخش به شناسایی موقعیت تاریخی این سه مفهوم می پردازد.
ملخص الجهاز:
"والبته در محیطی که استفاده از پوشش و نمادهای دینی به صورت یک استراتژی و راهبردبرای روشنگری سکولار درمیآید،صورت حوزهای آن نیز با محتوای لیبرالیستی از موضعصرفا تبعی و جنبی خارج شده و به صورت یک هدف اصلی دنبال میشود،و بر همیناساس پس از انقلاب اسلامی در کنار حضور مقتدرانه روشنفکری معنوی حوزهای،با فعالشدن،روشنفکری دلال،وجود نوعی از روشنکفری واسط و دلال را در حاشیه حوزههایعلمی باید توقع داشت،این نوع از روشنفکری گرچه ریشه در سنت معنوی جهان اسلامندارد و لکن به موازات گسل از زمینه تاریخی و سنت اسلامی با جهان اجتماعی موجودپیوند داشته و در ابعاد نظری و عملی خود از عقبۀ معرفتی و سیاسی این جهان بهرهمیبرد.
توجه روشناندیشی و روشنفکری مبتنی بر اصول معرفتی حوزهای به منظرهایمدرنی که قصد تحلیل و بازشناسی آنها را دارند،ضمن غنابخشیدنی به سنت اندیشهشیعی بهطور طبیعی عرصه را بر رویکردهای بیگانه تنک میکند و به همین دلیلروشنفکری سکولار حوزهای از نفوذ و در نتیجه حضور در متن فعالیتهای حوزه محروممانده و منزلت حاشیهای پیدا میکند و این امر به نوبه خود در جایگاه جغرافیایی آن تأثیرمیگذارد،روشنفکری واسط و دلال حوزهای به دلیل منزلت حاشیهای خود یا در مراکزآموزشی و پژوهشیای مستقر میشود که با مرجعیت نظام دانشگاهی و یا سیاسی در کنارحوزۀ علمیه مجرای انتقال دانش و آگاهی مدرن هستند و اگر این مراکز نیز نتوانند نقشواسط خود را ایفا نمایند،فعالیتهای نظری خود را به محیطهای بیرون از منطقه جغرافیاییحوزههای علمیه منتقل میگرداند،و البته با دورشدن از مراکز حوزهای به تدریج نمادها ونشانههای حوزهای را نیز از دست داده،و سرانجام همانند نسل بعد از مشروطه در متنروشنفکری و در حقیقت منور الفکری لیبرال غیر حوزهای قرار مییابد."