ملخص الجهاز:
"تا اوایل قرن بیستم کافی بود که انسانمقداری علوم اجتماعی و طبیعی و زبان مادری ویک زبان خارجی بداند و نه تنها آدمی باسوادبلکه آدم مهمی بشمار آید ولی امروز که فنآشپزی و مهمانخانهداری هم رشته تحصیلی وتخصصی دارد و صنعت فیلمبرداری هم دکتر بیرونمیدهد و یک راننده تاکسی در لندن میتواند ازفلسفه«برتراند راسل»با شما صحبت کند و یکپیشخدمت زن در رستورانهای پاریس قادر استدرباره فلسفه اکزیستانسیالیزم«سارتر»داد سخنبدهد و در همین ایران خودمان وقتی یک موسسهبرای تصدی تلفونخانه خود آگهی استخدام منتشرمیکند،صدها جوان دیپلمه و حتی لیسانسیهداوطلب کار هستند و بچشم خود دیدیم که چندسال پیش یک لیسانسیه دانشگاه دست به لبوفروشیزد و هر سال هزاران هزار دیپلمه و لیسانسیه برخیل فارغ التحصیلان مدرسهها و دانشگاهها یا«فرهیختگان»-بنابر سلیقه آنانکه جانشینفرهنگستان شدهاند!-افزوده میشود،دیگرصرف داشتن دیپلم و لیسانس و دکترا اگر هم نشانهکموبیش تخصصی در رشتهیی باشد،کمتر نشانهعلم و معرفت و دانایی و حکمتی است که دودچراغ خوردن قدیم ببار میآورد و حتی بعلت آفتیکه در تخصص هست و محدودیتی که در تحصیلاتتخصصی امروز وجود دارد،دیپلمه و لیسانسیه وحتی دکتر شدن سبب محدودیتی در ذهن و ناآشنایی با اصول حکیمانه زندگی و دوری و بیگانگی ازروحیات و عوالمی میگردد که قدماء نام آنرا«معرفت»میگذاشتند چنانکه هنوز هم مردم عوامبه کسانی که مصدر کاری هستند ولی شخصیتو شایستگی ندارد و یا متعهد به انجام وظیفهییهستند ولی لازمه انسانیت و اخلاق را در آن بجانمیآورند و اصول آدمیت را زیر پا مینهند،«بیمعرفت»میگویند."