ملخص الجهاز:
"ازآمریکائیهائی که جایزه را ربودند،تنها{o(*)به دنبال اقتراحی که نشریه وزین- oiloF وابسته به دانشگاه ایالتی ایندیانا درباره همینگوی نمود،(سال 1955)شمارهبیستم این نشریه(در بهار همانسال)بامقالاتی پیرامون این برجستهترین نویسنده قرن-که سال قبل از آنجایزه نوبل را ربوده بود-از چاپ درآمد.
از جمله این مقالات،مقاله حاضر است پیرامون سبک همینگوی.
در مقاله بعدی(دفاعی از همینگوی)نوشته آقای فیلیپ یانگ استاد ادبیات آمریکادر دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا و نویسنده کتابپرارج«ارنست همینگوی»،که یکی ازمتخصصین و صاحبنظران طراز اول ادبیات درکشورهای متحد بشمار میرود،بقدر کافیبه حساب لئون اول رسیده شده است.
ازآنجا که این دو مقاله روشنکننده پارهای نکاتپیرامون سبک همینگوی است،و از طرفی لازمو ملزوم یکدیگر میباشد،یکجا ترجمه شده است-کامبیز فرخی.
از طرز اعطاء جایزه توسطآکادمی سوئد چنین برمیآید که ایشان بیشترگوشه چشمی به سبک همینگوی داشتهاند،بخاطر«تبحرش در هنر روایات نو».
اما در اینجاباید بسیار محتاط بود-هم من و هم آنمنقدانی که به نقد همینگوی میپردازند-تامطمئن شد که از«سبک»مفهوم واحدی مودرنظر است.
و این درست نظیر یکی دیگر از چشمههایش یعنی ایجاد هیجان با یکسره و دور شدناز هیجان است!
باوجوداین همین«مونتاژ»به افۀ طنزآلودیتاکید دارد؛اینکه در بهار در این فصل و موقعبخصوص از سال که هر چیز زندگی تازه از سرمیگیرد،انسان همچنان میتواند تخم مرگبپراکند و خون براه اندازد.
میتوان گفت که این چیزها بناکننده قسمت اعظم زندگی است،پس باید درادبیات نیز اعتباری داشته باشد.
همینگوی دنیائی«رابینسون-کرزوئه»وار خلق کرده است:زندگی درجزیرهای متروک با تفنگی در یکدست و بطریایدر دست دیگر و زنی که گهگاه همراه مشروب ازراه میرسد.
گفتهام که همینگوی به قسمت دوم ادبیاتآمریکا وابسته است،یا حد اقل اینجائی استکه من میتوانم او را قرار دهم،و درست درهمین زمینه است که باید گفت او تاکنونیک رمان«بالغ»ننوشته."