ملخص الجهاز:
"پس کلمه جهل معنای دوگانهایحاصل میکند و از تیرگی و تلخکامی مسلط برتمام جوانب زندگی روستائی برداشت تند ولرزانندهای بدست میدهد و در جمله آخر،کهبروش ویژه چخوف بکار گرفته شده داستانبه اوج خود میرسد:«دکتر شانههای خود راتکان داد،و بدون اینکه به پشت سر خود نگاهکند شلنگانداز بطرف خانه خود روانه شد».
بهمین جهتنسبت به بازپرس احساس برتری میکند،و فقطبه این دلیل که آن شخص دولتی از اریکه قدرتقانونی خو بپائین قدم رنجه فرموده و خواستهاست راجع به ارجحیت نسبی انواع مختلف وزنهمباحثه کند جوهر کلام اینست که منطق هر دوطرف مباحثه بجای خود درست است ولی تفاهمیبین آن دو وجود ندارد.
این تم فقدان یک منطق مشترکو متحدکننده فقط یکی از انواع تم اصلی او یعنیعدم وجود یک ایده عمومی و همهجا گیر است،و گوشهای از آرزوی نویسنده را به آن ایده کلیکه هم تنظیمکننده جهانبینی و هم موجبهماهنگی تشکیلات کلی زندگی است نشان میدهد.
این قهرمانها بدون شک فکر انسانی و آرمانهای متعالی داشتند ولی اندیشه و احساس و نیزجهان عاطفی آنان در زیر ابتذال و زشتی آن زمانلگدمال شده بود،و تنها خواب آینده درخشانو باشکوه،و ریشخند غمگنانه خویشتن،وتمسخر و مضحک ناتوانیشان در براه انداختنمبارزهای برای بدست آوردن آینده خوب و انسانیبرایشان باقی مانده بود.
تراژدی کنستانتین ترپلف تنها در این نیستکه او فاقد هرگونه فکر کلی است بلکه در درجهاول و مهمتر از همه اینست که او اصلا بفکرجستجوی چنین چیزی نیست،او بطور کلینسبت به هیچ موضوعی جهانبینی ندارد و مسائلیرا که سیر زمان مطرح میکند با بیتفاوتی تلقیمیکند."