ملخص الجهاز:
"همچنان آنان را سرزنشها مینموده و همیشۀ خدا در پی آزارو اذیتشان همی بودهاند،ولی،خوشبختانه،آنان که دلشان به نور حقبرافروخته و روشن میبوده است،همچنان راه خود را میرفتهاند و کوتاهسخن:پروائی نمیداشتهاند،که ببانگ بلند نیز میگفتهاند: {S«بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم#بتپرستی اگر اینست که خود مذخب ماست!»S}تازه ازین معنی که بگذریم،هندیان،از همان اولش هم:در آنروزگاران دور،بتی را نمیشناخته و صنمی را نمیپرستیدهاند؛زیراتا آنجا که تحقیق نموده و کاویدهاند،تا پیش از به پیدائی آمدن«بودا»،هیچ بتخانه و بتکدهئی نمیبوده است و اگر هم بعدها پرستشکدهییساختهاند،همه تندیسها و نقش برجسته و کندهگریها و نگارههایش،نهبرای پرستش بنام خدائی،بل برای زیبائی و هنرنمائی و ازین حرفهابوده است،در واقع:نقش و سیمای قهرمانان قصهها و داستانهایحماسی و افسانههای خیالی خود را بردر و دیوارهای ساختمانهای غولپیکرو برتنه کوهها و دل دل غارها،میکنده و میتراشیده و میانگاشتهاند؛همچونان که:مجسمههای پرندگان و ماران و جانوران درشت و ریز و فیلمهائی ببزرگیتنه خود فیل،گاه بزرگتر و زیباتر از آن و ازین چیزها...
و مثال دیگری از نگاه او: {Sبر جمال تو چنان صورت چین مایل شد#که حدیتش همه جا بردر و دیوار بماندS}باز هم بهتر:بهبینم که تا بکجا از نقش«مانی»در زندگی و حرامیفلسفه سیاه و بدآموزی اندیشه تباهگر وشوم او و به زشتی معنی زیبانگاشتهی وی آگاه و آشنا میبوده است و نیز چگونه با تاختنی شاعرانه به«مانی»و به نفهمی او از این قلم خیالانگیز آفرینش،در همین یک بیتشعر،نظر پاک و روشن و مزدائی خود را-که یکجهان معنی دارد-آشکارابزبان آورده است: {Sهر کو نکند فهمی زین کلک خیالانگیز#نقشش به حرام،ار خود؛صورتگر چین باشدS}باری،بگذریم که این مرد حکایتی است و داستانها دارد؛کهانشاء الله اگر وقتی دست داد،درباره وی گفتنیها دارم."