ملخص الجهاز:
"»7 *** خوب،ممکن است بپرسید:«اگر چنین است،پس چرا جوانانما از این سرمایههای معنوی میگریزند،و به اکتساب و یادگرفتن آن دلنمیدهند؟پاسخ آن را این بنده چنین میتوانم بدهم: نخست اینکه:چون نهضت ترجمه و تألیف کتابهای فلسفی و علمیبعالم اسلام رسید،و ایرانیان نیز،که خود وارث تمدنی نیرومند بودند،با این میراثهای علمی آشنا شدند،و افکار سقراط و افلاطون و ارسطو بگوششانخورد،تقریبا به این نتیجه رسیدند که خوشبختی و سعادت مادی و معنویهر قوم در اینست که بنیاد کشور را براساس حکمت و علم و فلسفه کنند،و ادارۀ کارهای مهم در دست دانشمندان و هوشمندان آگاه باشد،و نیزدریافتند که هر اندازه عاملان و کارگزاران امور مردم،آگاهتر و بامعرفتترباشند آن مردم سعاتمندتر خواهند شد.
باوجود این برخی از وزیران و عاملان دولتی با معانی آنکتابها آشنا بودند،و خواجه نظام الملک طوسی و خواجه نصیر،و خواجهرشید الدین فضل الله همدانی و دیگران با حکمت و فلسفه و کتب مذکور بیگانهنبودند و در امور مملکتی و شؤون دولت دخالت مستقیم یا غیرمستقیم داشتند،در نتیجه در روزگار این مردمان طرز ادارۀ کشور و اصول زندگانی مردماز تأثیر این عقاید فلسفی برکنار نماند،و مردم نیز تا حدودی در آسایشبودند،و مانند سگ حسن دله دنبال شکمپرستی و شهوترانی و مادهگرایینبودند،و بموازات زندگی مادی به نیازهای باطنی و معنوی هم میپرداختند،بقول سعدی: {Sزمانی درس علم و بحث تنزیل#که باشد نفس را از وی کمالی#زمانی شعر و شطرنج و حکایت#که خاطر را بود دفع ملالیS}ولی همین که بتدریج فلسفه و علم منحصر به طلاب علم شد،و کارگزارانامور مملکتی از آن بیبهره شدند و بیگانه ماندند،کار بجایی کشید کهدر تاریخ دیدهایم."