ملخص الجهاز:
"***روزی که نعره آقای رضایتی در کوچه بلند شد همه همسایهها پنجرههارا بستند و به بهانه آبرو ماستها را کیسه کردند و قضیه از این قرار بودکه همسایههای دوطرف آقای رضایتی که از دست باتلاق بستوه آمده بودندقرار گذاشته بودند کمرکش کوچه را که درست جلوی منزل آقای رضایتیواقع شده بود بکمک سپور محله هموار کنند تا آب باران از آنطرف سرازیرشود.
آقای رضایتی با اولین سیلی محکمی که بگوش سپور نواخت یکجابحساب همه همسایهها رسید و همان سپور را در جا مامور کرد که دومرتبهخاکهای کنده شده را بجای اولشان برگرداند و وقتی همسایهها این قضیه رابه برزن محله کشاندند آقای رضایتی رئیس برزن را قانع کرد که وضعکوچه باید تا موقع آسفالت و نقشهکشی آن بهمین وضع باقی بماند و جمعمحترمین کوچه نتوانستند نظر آقای رئیس برزن را به پوچ بودن این قضیهجلب کنند که خلاص شدن از دست باتلاق منافاتی با نظر آقای رضایتی نداردو هیچ زحمت و مزاحمت و خرابی هم برای وجود آقای رضایتی و خانهبلند قدشان ایجاد نخواهد شد.
زن و بچههای آقای رضایتی چند دفعه به بهانههایمختلف زنگ همسایهها را بصدا درآورده بودند و این سؤال روی لبهایهمسایهها مانده بود که چطور آقا رضایتی بدون جهت با اهل کوچه آشتیکرده است.
آقای رضایتی بکاری آنچنانعظیم دست زده بود که دیگر وقتی توی کوچه راه میرفت شمر جلودارشنبود ولی نظم جدید با قدرت آقای رضایتی طوری تنظیم شده بود که هرکداماز اهالی کوچه به حسب سن و سال بنوعی با خانه آقای رضایتی مربوط شدهبود و این پیوند و رابطه مخصوصا در شکل موی خانمها و اخلاق و رفتار بچههایکوچه و سرگرمی و وقتگذرانی آقایان تاثیر بسزائی برجای گذاشت."